چه سخن با من دل خسته تو کافر داری

چه سخن با من دل خسته تو کافر داری 
که ز حالم تو خبر از همه بهتر داری
 
شش برادر ز من زار به یک دم کشتی 
سر آنهاست که اینک به برابر داری
 
خبرت از دل آشفته لیلا نبود 
بازی اینک به دو زلف علی اکبر داری
 
سینه از پنجه خود چاک نموده است رباب 
پیش او چوب جفا بر لب اصغر داری
 
غافل از گریه زهرایی و از قتل حسین 
خنده‌ها با پسر سعد ستمگر داری
 
به سراپرده زنان تو و در مجلس عام 
دل شکسته حرم خاص پیامبر داری
 
می‌نشانی به روی کرسی زر ترسا را 
پای این تخت به پا سبط پیمبر داری
 
ناز پرورد حسینند همه این طفلان 
که زکین بسته به یک رشته چو گوهر داری
 
جودیا مهر صفایت شود آنگه ظاهر 
که حجاب بدن از چهره جان برداری
17
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزمجلس ابن زیاد امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت