هر زمان حضرت سجاد فغان سر می‌کرد

هر زمان حضرت سجاد فغان سر می‌کرد 
رخنه در عالم ایجاد سراسر می‌کرد 
 
یاد می‌کرد چو از لعل لب خشک پدر 
مژه می‌زد به هم و روی زمین تر می‌کرد 
 
می‌شدی خم چو کمان قامتش از بار الم 
یاد چون قامت سرو علی اکبر می‌کرد
 
دست میزد به سر و نعره ز دل هر گه او 
یاد بی‌دستی عباس دلاور می‌کرد 
 
سینه خویشتن از پنجه غم می‌زد چاک 
یاد چون از ستم خولی کافر می‌کرد 
 
ز تنور دلش آتش به فلک می‌افشاند 
یاد چون از لگد شمر ستمگر می‌کرد 
 
یاد می‌کرد چو از طشت زر و راس پدر 
آهش آیینه خورشید مکدر می‌کرد 
 
می‌گزیدی لب خشکیده به دندان هرگه 
یاد از چوب یزید و لب انور می‌کرد 
 
به فلک چهره خورشید چو عریان می‌دید 
یاد از سوز دل زینب اطهر می‌کرد
 
شکوه از قاتل جمله شهدا داشت ولی 
شکوه بیش از همه از قاتل اصغر می‌کرد 
 
کاش می‌داد خدا عمر دگر جودی را 
تا که مداحی اولاد پیامبر می‌کرد
3
0
موضوعمصیبت کربلا امام سجاد (علیه السلام)
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت