هر صبح و ظهر و شام و سحر ضجه میزنی

هر صبح و ظهر و شام و سحر ضجه میزنی
همراه اشک و سوز جگر ضجه میزنی
 
سجاد خانواده ای و وقت نافله
بر آخرین نماز پدر ضجه میزنی
 
از داغ آن سفر که تورا پیر کرده است
وقتی که میروی به سفر ضجه میزنی
 
حق داری ای امام جوانم به دیدن
شمشیر و تیغ وتیر و تبر ضجه میزنی
 
بر پاره پاره پیکر پیغمبر حسین
بر گریه پای نعش پسر ضجه میزنی
 
گاهی به سوی مشک و علم خیره میشوی
با یاد زخم های قمر ضجه میزنی
 
وقتی که میرسی به کنار شریعه ای
بر سر عبا و دست به کمر ضجه میزنی
 
بادیدن سواره نظام های لشگری
با دیدن عمود و سپر ضجه میزنی
 
لالاییِ ...ربابه امانت بریده است
با یاد حلق و تیر سه پر ضجه میزنی
 
"وقت غروب..." ، "عمه..." ، "علیکن بالفرار..."
با "آتش" و "خیام" و "خطر" ضجه میزنی
 
در کربلا چه دیده ای آخر که روضه خوان
تا میرسد به "سینه" و "سر" ضجه میزنی
 
اینطور که پیش میروی از دست میروی
آقای من بس است چقدر ضجه میزنی ؟؟
139
0
موضوعشهادت | مصیبت کربلا امام سجاد (علیه السلام) | امام سجاد (علیه السلام)
گریزتاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | شهادت حضرت علی اصغر (علیه السلام) | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | قتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعلیرضا خاکساری
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت