شد ز بسیاری غم خون دل غم پرور ما

شد ز بسیاری غم خون دل غم پرور ما 
داد ما گیرد از این قوم جفا داور ما 
 
هر کسی را به جهان یاری و غم خواری هست 
نیست جز آه جگر سوز کسی یاور ما 
 
ای خوش آن روز که گشتیم چو بر ناقه سوار 
بود قاسم طرفی و از طرفی اکبر ما
 
ما زنان بی کس و بی مونس و از کین کشتند 
قوم بی‌شرم و حیا اکبر ما اصغر ما 
 
لب ما خشک ز بی‌آبی و یک تن زین قوم 
ندهد آب به ما غیر دو چشم تر ما 
 
ز سنان بر سر ما سرو روان سایه فکند 
سایه‌ای نیست جز از سایه او بر سر ما
 
نان ما خون جگر آب روان اشک بصر 
متکا خشت ره و خاک سیه بستر ما 
 
جودیا قوم دنی بین که حسین را کشتند 
باز گفتند بود جد تو پیغمبر ما
4
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت