روی چو از این قفس دهر سوی باغ جنان

روی چو از این قفس دهر سوی باغ جنان 
سلام من ببر و نزد مادرم برسان
 
بگو به فاطمه کای مادر از ره یاری 
عجب ز حال دل دخترت خبر داری
 
تو را وطن به جنان گر به خواهش دل شد 
مرا به گوشه مطبخ خرابه منزل شد
 
تو را مکان به بهشت است و باغ و بستان‌ها 
مرا پیاده دوانند در بیابان‌ها
 
گل بهشت به دست تو گر مفرح روح 
مرا ز خار مغیلان تمام پا مجروح
 
کنار چشمه کوثر اگر تویی سیراب 
هنوز مرغ دل ما ز تشنگیست کباب
 
تو را خوش است اگر دل به وصل پیغمبر 
سر حسین بر ماست پر ز خاکستر
 
لباس در بر تو گر ز سندس است و حریر 
مرا به گردن و بازو بود غل و زنجیر
 
تو راست گر ز شرف فرش راه عرش مجید 
مرا برند به خاری به پای تخت یزید
 
خموش جودی از این شرح غم که جانم سوخت 
ز سوز ناله تو مغز استخوانم سوخت
14
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت