دامن زلف تو در دست صبا ا فتاده است

دامن زلف تو در دست صبا ا فتاده است
که دل خسته ام اینگونه ز پا افتاده است
 
گرچه سر نیزه گرفته است سرت را بر سر
پیکرت روی تن خاک رها افتاده است
 
چکنم اینقدر از نیزه نیوفتی پائین
تا به اینجا سرت از نی دو سه جا افتاده است
 
سنگ خورده است گمانم به لب و دندانت
که چنین نای تو از شور و نوا افتاده است
 
باز هم حرمله افتاده به جان اسرا
گوش کن ولوله بین اسرا افتاده است
 
همه دارند بدنبال کسی میگردند
دخترت گم شده ای وای کجا افتاده است
22
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | ورود اهل بیت (علیهم السلام) به کوفه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | ورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمصطفی متولی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه,واحد
زبانفارسی

حاج عبدالرضا هلالی
حاج مجید بنی فاطمه
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت