خواهم از آهی بسوزم عالم ایجاد را

خواهم از آهی بسوزم عالم ایجاد را 
بنگرم چون حالت زار حضرت سجاد را 
 
کنده بنیادم چنان این غم که گر دستم رسد 
افکنم از گردشش این چرخ بی‌بنیاد را 
 
کربلایی کربلا را گویی افزون‌تر که دید 
از نخستین بشمرم آن مفخر ایجاد را
 
آن جراحت‌ها که در دل داشت از آن قوم دون 
بر دلش می‌دید هر دم خنجر فولاد را 
 
دید چون بر نیزه عدوان سر پاک پدر 
بگذراند از بام گردون ناله و فریاد را 
 
پادشاهی رفتش از خاطر چو در دشت بلا 
دید زیر سم مرکب قاسم داماد را 
 
قامتش آمد کمان فریادش از کیوان گذشت
دید چون بر حلق اصغر ناوک بیداد را
 
کودکان هر یک چو صیدی بسته دام بلا 
گرد هر صیدی نظر می‌کرد صد صیاد را 
 
کی روا بودی که بنشیند به تخت زر یزید 
پیش او دارند برپا باعث ایجاد را 
 
بزم عام و گردن بیمار و زنجیر ستم 
با که گویم جودیا این ظلم و این بیداد را
3
0
موضوعمصیبت کربلا امام سجاد (علیه السلام)
گریزورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت