بر روی خاک بال و پرت می کشی چرا ؟!

بر روی خاک بال و پرت می کشی چرا ؟!
با اشک ، سرمه بر نظرت می کشی چرا ؟!
با تو چه کرده زهر که رنگت پریده است
اینقدر آه از جگرت می کشی چرا ؟!
بیرون زدی ز کاخ و نشستی به روی خاک
پنجه به خاکِ دور و برت می کشی چرا ؟!
مانند بچه مرده فقط داد می زنم
داری عبا به روی سرت می کشی ؟! چرا ؟!
در هر قدم ، دوبار می افتی به روی خاک
تا حجره جسمِ محتضرت می کشی چرا ؟!
گریه نکن ، مپیچ به خود ، تشنه می شوی
کار از دو چشمِ شعله ورت می کشی چرا ؟!
از حال می روی به سر و صورتت نزن
عکسِ غلاف در گذرت می کشی چرا ؟!
 
تا حجره آمدی ، در و دیوار روضه خواند
وقتِ ورود ، تیزی مسمار روضه خواند
 
چشمت اگرچه تار ولی روی یار دید
خواهر نبود محضرت اما پسر رسید
قربان پلکِ زخمی ات از ماتمِ حسین
بر خاک حجره باز نمِ گریه ات چکید
سنگی به قصد بوسه زدن بر رُخت نخورد
آمد جواد و از رُخت ای ماه بوسه چید
پیراهنت دریده نشد بین گرگ ها
بالاسرت عزیزِ دلت ، پیرهن درید
قلبت به یاد روضه ی اربابِ بی کفن …
وقتِ وداع با پسرش ، تند می طپید
آمد حسین با سر زانو ، نفس زنان
وقتی علی به روی زمین داد می کشید
صورت به صورت پسرش زار می زد و …
با چشم خیس هلهله و خنده می شنید
 
پاشیده بود میوه ی قلبش به زیر پا
تکه به تکه چید علی را روی عبا
725
0
موضوعشهادت امام رضا (علیه السلام)
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | شهادت حضرت علی اکبر (علیه السلام)
شاعرمحمد جواد شیرازی
قالبترکیب بند
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت