تا زنده تر باشی شکستی قفل جانت را

تا زنده تر باشی شکستی قفل جانت را
شکر خدا آسوده خوردی شوکرانت را
 
ای جان فدای آب سقاخانه ات ،‌ صد شکر
که تشنگی بر آن نشد گیرد توانت را
 
شکر خدا نه خیزران بوسیده رویت را
نه نعل اسبی خرد کرده استخوانت را
 
وقتی که جان دادی جوادت نیز پیشت بود
هرگز ندیدی ارباً اربای جوانت را
 
آقای خوبم خواهرت در شهر قم دیده ست
مهمان نوازی های گرم میزبانت را
 
از بام ها گل بر سر معصومه می بارید
این ماجرا بیچاره کرده روضه خوانت را
 
نه معجری غارت شده نه صورتی نیلی
نه طعنه ای آزرده کرده کودکانت را
 
خورشید هشتم رفتی اما شکر این باقی ست
غرق شفق هرگز ندیدم آسمانت را
 
من کربلا بودم همین ده روز پیش آقا
از بس که می خواهم تمام خاندانت را
 
ای کاش می شد تا که جارو می کشیدم من
با مژه ام از کربلا تا آستانت را
 
در آخر ماه صفر شور سفر داریم
بر ما بیفکن آن نگاه مهربانت را
 
ای عشق ! مشهد لازمیم و باز لطفی کن
مهمان خود کن بار دیگر دوستانت را …
66
0
موضوعشهادت امام رضا (علیه السلام)
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | مناجات با امام رضا (علیه السلام)
شاعرمحسن کاویانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت