با قطره قطره خون، هوادار تو هستم

با قطره قطره خون، هوادار تو هستم
تا آخرین لحظه گرفتار تو هستم
این زندگانی را بدهکار تو هستم
در کربلا باشم، علمدار تو هستم
 
من نخلم و ترسی ز داسم نیست هرگز
از فتنه‌ی کوفه هراسم نیست هرگز
 
از پا نیفتم، گرچه غرق دردم آقا
جانِ سپاهی را به لب آوردم آقا
هر کار از دستم برآمد کردم آقا
بر هم نریزم کوفه را نامردم آقا
 
سینه سپر، مرد نبرد هر بلایم
من از برادرزاده‌های مرتضایم
 
کوفه به‌جای عهد و پیمان جنگ دارد
کوفه هزاران خدعه و نیرنگ دارد
ساز و دف و تنبور و ساز و چنگ دارد
قد تمام کاروانت سنگ دارد
 
خونم به جوش آمد ولی دستم به بند است
دیشب شنیدم قیمت خلخال چند است
 
تنها بیا بی ماه و خورشید و ستاره
تنها بیا بی اکبر و بی شیرخواره
آقا زبانم لال ... دختر! گوشواره!
ظهر دهم، چادر! لباس پاره پاره!
 
از من که گفتن بود، تیغ و نیزه دارند
شرمنده‌ام! الوات‌های هرزه دارند
41
0
موضوعمسلم ابن عقیل اصحاب امام حسین (علیه السلام)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعلیرضا وفایی(خیال)
قالبمربع ترکیب
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت