از روی نیزه بر منِ غمگین نظاره‌ای

از روی نیزه بر منِ غمگین نظاره‌ای 
حرفی، کنایه‌ای، سخنی یا اشاره‌ای 
 
پلکی بزن که حال حرم روبه‌راه نیست 
کافی‌ست بزم سوختگان را شراره‌ای 
 
سوسو بزن به سوی من، ای سوی دیده‌ام! 
در آسمان به‌جز تو ندارم ستاره‌ای
 
دستم نمی‌رسد به سر نیزه‌ات اگر 
در دست زینب است گریبانِ پاره‌ای
 
یک قتلگاه رفتی و صد قتلگاه من... 
گشتم به هر دیار حسین دوباره‌ای
 
با هر تکانِ نیزه، تکان می‌خورد سَرَت 
جانا به گوش نیزه مگر گوشواره‌ای؟! 
 
پیشانی‌ات شکست که پیشانی‌ام شکست
آیینه بی خبر نشود از نظاره‌ای
 
جایش به روی صورت من درد می‌گرفت 
 می‌خورد تا که بر رُخ تو سنگِ خاره‌ای
 
بی پوشیه به پیش نگاه حرامیان
جز آستین پاره نداریم چاره‌ای
6
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریز
شاعرموسی علیمرادی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت