گر به هم برزنم این دیده اشک افشان را

گر به هم برزنم این دیده اشک افشان را 
خلق بینند به یک چشم زدن طوفان را
 
لیک از کعب نی و نوک سنان هست محال 
روی نعشت کنم از سینه بلند افغان را
 
این زند سیلی و آن کعب نی آن نوک سنان 
من بیمار چه سازم ستم عدوان را
 
مانده نعشت به زمین آه که نگذارندم 
تا کنم دفن به خاک این بدن عریان را
 
طاقتم نیست دیگر تا که میان دشمن 
دیده گریان نگرم زینب سرگردان را
 
به روی کشته صد پاره اکبر لیلا 
ترسم از آه شرر بار سپارد جان را
 
ای دریغا که در این دشت بلا نگذارند 
که سکینه کشد از سینه تو پیکان را
 
آه زارم اثری در دل این قوم نکرد 
آه مظلوم کجا رخنه کند سندان را
 
جودی ای شه نتواند شدن از ناله خموش 
مگر آن دم که از این درد سپارد جان را
19
0
موضوعقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمصیبت کربلا امام سجاد (علیه السلام)
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادیزبانحال,روضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت