وقتی که جنگ داس با گل در بگیرد

وقتی که جنگ داس با گل در بگیرد
گلخانه را اندوه سرتاسر بگیرد
 
بر طعنه های تند و تیز داس لعنت
نگذاشت یاس خانه برگ و بر بگیرد
 
مشتش گره کرده سرش فریاد میزد
بنچاق را میخواست از مادر بگیرد
 
جای گلاب از آن گل آتش گرفته
با ضربه اش,میخواست خاکستر بگیرد
 
یک گوشواره عهد را با گوش بشکست
امکان ندارد عهد خود از سر بگیرد
 
بر غیرت پوشیه اش برخورد بانو
باید تقاص از رنگ نیلوفر بگیرد
 
با گریه های مجتبی برگشت مادر
میخواست روحش بین کوچه پر بگیرد
 
بی اعتنا بر خاک چادر باز پاشد
باید که طفل خویش را در بر بگیرد
 
می‌رفت خانه باغبان تنها نماند
تا رنگ لاله پهلوی بستر بگیرد
 
او اشک چشم مرتضی را پاک میکرد
اینگونه جام از ساقی کوثر بگیرد
53
0
موضوعماجرای کوچه (فدک) حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرمحسن حنیفی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت