ممسوس ذات بوده‌ای از صبح خلقتت

ممسوس ذات بوده‌ای از صبح خلقتت
 نور پیمبر است نمایان به طلعتت
 
آن آیه‌ای که خوانده شده لحظه‌ی وداع 
واژه به واژه داده گواهی به عصمتت
 
تو رفتی و محاسن بابا سپید شد 
چشم اذان نظاره‌گر قد و قامتت
 
 از سرخی عقیق پدر تشنگی بنوش
 وقتی نکرد خوشه‌ی سبزی اجابتت
 
آه از نهاد قدسی لیلا بلند شد 
تا پا نهاد نیزه به صحن قداستت
 
 تقدیر را به دست خودت می‌زنی رقم 
قسمت گریست بر تن قسمت به قسمتت 
 
 نزد رواق خون تو، زانو زده است عرش
صورت گذاشت وجه خدا روی صورتت
 
 آرام‌تر حدیث‌کسا دست و پا بزن 
پاشیده بین دشت، حروف روایتت
 
تقسیم جسم پاک تو در گوش دشت گفت:
در درک خاک تیره نگنجد نهایتت
 
ناحیه‌‌ای مقدسه در بین این عبا است
 جمع است در  عبا فقرات زیارتت
 
اعجاز معجر است پدر جان نداده است
جان می‌سپرد با نفحات مصیبتت
42
0
موضوعشهادت حضرت علی اکبر (علیه السلام)
گریز
شاعرمحسن حنیفی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت