محملت با وقار می آمد

محملت با وقار می آمد
سبزتر از بهار می آمد
 
وه! عجب خوش خرام می آمد
با شکوه تمام می آمد
 
محملت بود و… خیل ِ استقبال
!کم محلی نشد ! زبانم لال
 
دم قم گرم! سربلند شدیم
ازدعای ِ تو بهره مند شدیم
 
دم قم گرم ! احترام گذاشت
هرچه گل داشت,روی ِ بام گذاشت
 
قم نگاهش لبالب ازشرم است
شام ویران که نیست! خونگرم است
 
پاکی وحُجب,باورِ چشمش
قدم میهمان سرِ چشمش
 
چادرت ذره ای غبار ندید !
آفتابی به نی سوار ندید !
 
با مَحارم به قم رسیدی ,شکر
سردروازه ای ندیدی, شکر
 
دست ِ بیعت به طبل جنگ نخورد
به غرورت کلوخ وسنگ نخورد
 
قم کجا!؟ کوفه ی خراب کجا!؟
تو کجا !؟ زینب ورباب کجا!؟
 
گوشه ی معجرت نمور نبود
خبرداغی از تنور نبود
 
ساربان محملت عجول نراند
چادرت زیرپای ِ شمر نماند
 
هرچه شد,شد! رسیده جان برلب
!ای امان ازغریبی ِ زینب
 
عمه ات اشک ِ ارغوان را دید
خنده ی نحس ِ خیزران را دید
 
ته گودال ِ پربلا را دید
تن ِ پامال ِ چکمه ها را دید
 
کوفه را بی عصای ِ پیری رفت
خاک عالم سرم, اسیری رفت
56
0
موضوعورود به شهر قم حضرت معصومه (سلام الله علیها)
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
شاعروحید قاسمی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج سید امیر حسینی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت