قاتلا ایکه ترا قصد سر و جان من است

قاتلا ایکه ترا قصد سر و جان من است 
تیغ در دست تو ولیک به فرمان من است
 
این‌که از روز ازل چاک بود سینه صبح
از غم سوز دل و چاک گریبان من است 
 
این‌که تا شام ابد تار بود گیسوی شام 
ز سیه روزی اطفال پریشان من است 
 
چه ثمر بود گر از بهر من آتش بودی 
خود خلیلم من و این دشت گلستان من است 
 
بمه و مهر و سپهر و ملک و لوح و قلم 
فخر جبریل از آن است که دربان من است 
 
نوک هر نیزه که بر پهلوی زارم جا کرد 
قوت جان من و قوت دل‌وجان من است 
 
سر هر تیر که از جوشن جان می‌گذرد 
قاصد تیز پری ازبر جانان من است 
 
روز وصل آمد زان عهد که بستم ز ازل 
نظر دوست کنون جانب پیمان من است 
 
ضربت چکمه برین سینه‌ی مجروح ز داغ 
اندر این واقعه دردیست که درمان من است 
 
جودیا گر به سخن دعوی اعجاز کنم 
هر یکی بیت درین داعیه برهان من است
4
0
موضوععاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت