شها تویی که چو نورت ز پرده کرد ظهور

شها تویی که چو نورت ز پرده کرد ظهور
دگر نماند پس پرده هیچ سر مستور 
 
هنوز آدم و حوا عزب بدند و عقیم 
نبود ذات تو از آفرینش ار منظور 
 
فتاد از تو چه عکسی به وادی ایمن
کلیم را بکشانید سوی وادی طور
 
بدند یکسره باقی به عین ظلمت و کفر 
نیافت مشعل اسلامیان اگر ز تو نور
 
ز خاک کوی تو یک شمه ای حدیث جنان 
ز جام فیض تو یک قطره‌ای شراب طهور
 
چگونه پای قدر تو آیدم به خیال 
که وهم را به جناب تو نیست راه عبور
 
ندانم از تو و قدر تو لیک می‌دانم 
که بود ذات تو ز ایجاد ما سوی منظور
 
جهان ز بهر تو ایجاد گشت از چه نبود 
به کوفه بهر سرت جا به غیر کنج تنور
 
تو نوربخش مه و مهر و روی خاکستر 
سر تو از چه نهادند در شب دیجور
 
تو زیب و زینت دوش پیمبری و چرا 
تن تو نرم نمودند زیر سم ستور
 
تو را که سینه به آیات حق بود مخزن 
ز نوک تیر چرا گشت خانه زنبور
 
تو را که خاک قدم بود زیب عرش از چه 
کفن ز خون شد و از خاک کربلا کافور
 
چه دید غیر وفا از تو ساربان که گرفت 
پی بریدن دست تو از جفا ساطور
 
به نوک نی چو عیان شد سرت نهان شد مهر
دو آفتاب به یک روز کی نمود ظهور
 
به راه شام رخت زنده داشت زینب را 
وگرنه جان بسلامت نبرد زان ره دور
 
به کودکان تو پایی نه کو نشد مجروح 
به راه شام دویدند بس شب دیجور
 
به حیرتم که قیامت چرا قیام نکرد 
یزید برد عیال تو چون به بزم حضور
 
بنال جودی از این غم که روی کرسی زر 
همه نشسته و ایستاده عابد رنجور
2
0
موضوععاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت