ستمگر ای عمر سعد ای جفا کارا

ستمگر ای عمر سعد ای جفا کارا 
که داده ز کف امروز فکر فردا را 
 
منم که خادم درگاه من نمی‌ساید 
ز راه مرتبه بر فرق فرقدان پا را 
 
منم که شخص وجودم چو جلوه کرد به خاک 
دوباره همدم آدم نمود حوا را 
 
منم که تیر قدر قدرتم به‌روز مصاف 
مکان بدیده ماهی دهد ثریا را 
 
منم که قطره‌ای از جام فیض من نوشید 
از آن سبب لب جان‌بخش شد مسیحا را 
 
ندید جز منو غیر از کلام من نشنید 
کلیم چون نظر افکند طور سینا را 
 
گشود چشم ز خواب عدم چو گاو زمین
کمر به خدمت من بسته دید جوزا را
 
منم که کرده خداوند مهر مادر من 
تمامی نمک و آب کل دنیا را 
 
کنون چه شد که دهم جان ز تشنگی و شما 
ز من مضایقه دارید مهر زهرا را 
 
بریز قطره‌ی آبی به حلق تشنه من 
چه کم شود ز یکی قطره آب دریا را 
 
بخر به قیمت جان جودیا غم شه دین 
که نیست سود ازین بیش هیچ سودا را
3
0
موضوععاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت