ذوالجناحا! پدرم رفت و نیامد خبرش

ذوالجناحا! پدرم رفت و نیامد خبرش
به کجا رفت و چه رو داد و چه آمد به سرش؟
 
به سراغ علی‌ اکبر ز حرم بیرون شد
کشت خود را به یقین، بر سر نعش پسرش
 
ز غم قاسم ناکام درآمد از پای؟
یا شکست از الم مرگ برادر، کمرش؟
 
شد یقینم که در این دشت بلا گشت شهید
که نیفتاد سوی خیمه دگر او، گذرش
 
کسی از خاک، سرش بر روی زانو بگرفت؟
یا روی خاک فتاده عارض هم‌چون قمرش؟
 
قطره‌ای آب کسی بر گلوی خشکش ریخت؟
یا که اندر لب شط، تشنه بریدند سرش؟
 
پهلویش چاک شد از نیزه‌ی بیداد سنان؟
یا که سوراخ شد از ناوک پیکان، جگرش؟
 
نوک پیکان چو به حلق علی‌ اصغر جا کرد
بود بابم به چه حال، از غم یکتا‌گهرش؟
 
سر «عبداللَّه» او را ز دم خنجر کین
دم آخر که جدا کرد به پیش نظرش؟
 
زیر تیغ ستم اندر دم جان دادن او
کرد با او چه ستم، قاتل بیدادگرش؟
 
تا نتازند بر او اسب، بُرو سوی نجف
خبر قتل پسر را برسان بر پدرش
 
نشنود نوح به ‌جز نوحه، یقین تا محشر
اوفتد گر به سر تربت «جودی»، گذرش
34
0
موضوعشهر کربلا ، بین الحرمین و... | شهر کربلا ، بین الحرمین و... امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | اماکن شریف
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت