در دشت کین چو پا شه دین در رکاب کرد

در دشت کین چو پا شه دین در رکاب کرد
ز اشک ملک بساط فلک جا در آب کرد
 
سلطان دین بخانه زین چون گرفت جای
گفتی مکان ببرج اسد آفتاب کرد
 
آورد چون سمند بجولان سپهر گفت
قصد هلاک خیل عدو بو تراب کرد
 
چون ذو الفقار شیر خدا از میان کشید
شیر فلک ز صولت او زهره آب کرد
 
آمد کنار معرکه لب خشک و دیده تر
با آن گروه کفر شعار این خطاب کرد
 
کای قوم من مگرنه حسینم که جبرئیل
از کائنات خدمت من انتخاب کرد
 
جدم مگر نه احمد و بابم نه حیدر است
کان مه دو نیم کرده و او فتح باب کرد
 
من آن نیم که از غم یک تار موی من
زهرا مدام گریه بسان سحاب کرد
 
تقصیر من چه و گنهم چیست ای گروه
که امروز تشنگی جگرم را کباب کرد
 
رحمی کنید  قطره آبی به من دهید
کاندر حرم سکینه غش از قحط آب کرد
 
در مهد ناز اصغرم از سوز تشنگی
ناخن ز خون سینه مادر خضاب کرد
 
جودی خموش باش کزین نظم گریه خیز
سیل سرشک خانه عالم خراب کرد
3
0
موضوععاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت