ته گودال پیکری مانده

ته گودال پیکری مانده
که بگویم برادری مانده
 
گفت بهتر که از جلو نبرید
بی گمان راه بهتری مانده
 
چقدر نامرتبت کردند
پیکری نیست پیکری مانده
 
چقدر غارت تو طول کشید
یک نفر رفته دیگری مانده
 
تازه این نیز سهم تا کوفه است
از تن تو اگر سری مانده
 
گرچه بیرون کشیدم از بدنت
ولی این تیر آخری مانده
 
فرضم این است پیرهن داری
با همین فرض ! معجری مانده
 
نه عقیق برادری ... حتی
نه طلاهای خواهری مانده
 
همه رفتند ساربان هم رفت
ته گودال مادری مانده
 
جا که تنگ است خب نزن پرپر
اصلا از بال تو پری مانده 
21
0
موضوعقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | مصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعلی اکبر لطیفیان
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت