ای ستمگر قوم دون من حجت پروردگارم

ای ستمگر قوم دون من حجت پروردگارم 
نو گل گلزار زهرا و عزیز هشت وچارم 
 
گر نه آگاهید از قدرم کنون دانید قدری 
آفرینش را سبب ایجاد را من افتخارم 
 
خادم درگاه حق مخدوم خاصه جبرئیلم 
زیب دوش احمد و عرش برین را گوشوارم 
 
گر که امروز از برای دوست سر دادم به دشمن
نیست غم از آن‌که فردا خود قسیم نور و نارم
 
هست تقصیرم چه و جرمم چه باشد از ره کین
این‌چنین بنموده اید آواره از شهر و دیارم 
 
گر به دین مصطفی اقرار دارید اوست جدم 
ور علی را دوست دارید او بود باب کبارم
 
اکرم الضیف از پیمبر نیست ای بی‌شرم امت
یا نه من امروز مهمان شما در این دیارم 
 
این چه ظلم و این چه بی‌رحمی است ای بی‌رحم مردم 
کین زمان از تشنگی جان می‌دهند اطفال زارم 
 
مرگ عباس جوان ای کوفیان بشکست پشتم 
داغ دامادی قاسم برد از کف اختیارم 
 
روشنایی رفته از چشمم ز داغ مرگ اکبر 
رحمی آخر بر من و این دیدگان اشک بارم 
 
جودیا دم درکش از این شرح غم کز ناله‌ی تو 
رفت از سر هوش و از دل شد برون صبر و قرارم
3
0
موضوععاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت