چون جام زهر... غریبانه سر کشید

چون جام زهر... غریبانه سر کشید
فریاد زد خدا و... عبا را به سر کشید
 
پنجاه و چند ساله‌ی موسی به کوچه‌ها
پنجاه و چند مرتبه آه از جگر کشید
 
با سینه‌ای که آتش از آن شعله می‌کشید
ناله برای کشته‌ی دیوار و در کشید
 
او بود و خاک حجره و یک ناله‌ی ضعیف
آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید
 
یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود
وقت سحر به جانب دادار پر کشید
 
در انتظار آمدن میوه ی دلش...
پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید
 
آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب
«آمد تن امام زمان را به بر کشید»
 
با دست زخم خورده‌ی خود دختر علی
تیر شکسته از تن مولا به در کشید
 
گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه‌ها
آمد ز پای ساقه‌ی یاسش تبر کشید
 
از خاک زیر حنجر خونین دلبرش
با نیّت شفا روی چشمان تر کشید
47
0
موضوعشهادت امام رضا (علیه السلام)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمجتبی روشن روان
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج محمود کریمی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت