من محزون که رخ از خون جگر تر دارم

من محزون که رخ از خون جگر تر دارم 
خود سه مطلب به تو ای شمر ستمگر دارم 
 
لیک خواهم ز تو ای سنگدل از بهر رسول 
زین سه مطلب بنمایی یکی امروز قبول 
 
مطلب اولم این است که چون از ره کین 
مانده بی غسل و کفن جسم حسینم به زمین
 
بگذاری تن پاکش ز زمین بردارم 
دهمش غسل و به خاکش ز وفا بسپارم 
 
مطلب دوم این خسته‌ی نالان آنست 
کآفتاب است بسی گرم و حسین عریان است
 
جسم او نازک و خورشید چو رخ افروزد 
ز آفتاب این بدن غرقه بخون می‌سوزد 
 
مهلتی ده که من خسته چو رو در سفرم 
ز آفتاب این تن مجروح سوی سایه برم 
 
مطلب سوم من این بود ای شمر شریر 
چون شویم از ستم و جور تو امروز اسیر 
 
فرصتی ده که دمی بر سر این کشته خویش
بگشاییم ز گریه گره از این دل ریش 
 
هم دمی ناله برین کشته بی یار کنیم 
دامن خویش ز خون مژه گلنار کنیم 
 
چون شد از گریه و زاری دل اطفال آرام 
این تو این جمله اسیران بلا این ره شام 
 
جودیا آه که بنمود به هر گونه خطاب 
نشنید او به جز از کعب نی از شمر جواب
31
0
موضوعقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت