فلک ز کینه‌ات اینجور در جهان عجب است

فلک ز کینه‌ات اینجور در جهان عجب است 
حسین شهید و یزید از تو کامران عجب است 
 
ز سوز حلق شه تشنه لب لب دریا 
هنوز می‌رود آب روان روان عجب است 
 
ز زین فتادن سلطان دین به روی زمین 
به جا زمین و به پا ماندن زمان عجب است
 
ز جان گذشتن آن جان عالم امکان 
بود به پیکر عالم هنوز جان عجب است 
 
ز نرم گشتن آن سینه زیر سم ستور 
نداده عالم امکان ز کف عنان عجب است 
 
هزار قاتل و یک کشته این چه بی‌رحمیست 
چنین ستم ز جفای تو آسمان عجب است 
 
پس از ز پافتادن سرو قد علی اکبر 
هنوز سرو بروید ز بوستان عجب است 
 
از آن سنان که سنان پهلوی حسین شکافت 
نگشته‌اند مه و مهر بی‌نشان عجب است
 
ز خارهای مغیلان و پای طفل حسین 
هنوز گل دمد از طرف بوستان عجب است 
 
رقم زنی تو خود این نظم جودیا و بود 
هنوز طایر روحت در آشیان عجب است
3
0
موضوععاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت