شه در خیمه چو بشنید صدای پسرش

شه در خیمه چو بشنید صدای پسرش 
زد به سر دست غم و شد سوی میدان ببرش 
 
دید سروی که ز تیغ ستم افتاده ز پا 
دید نخلی است لگدکوب ز پا تا به سرش 
 
مغز سر ریخته بر عارضش از ضرب عمود 
سرخ از خون جبین گشته رخ چون قمرش 
 
فرق بشکافته سرش شق شد تن غرق به خون 
به چنین حال نبیند پسری را پدرش 
 
سرش از خاک گرفت و دل خونین بنهاد 
لب خشکیده خود را به لب چون شکرش 
 
گفت جانا پدرت آمده چشمی بگشا 
کمر خم شده‌اش بنگر و چشمان ترش
 
چشم‌ بگشود چو گل بر رخ بابش بشکفت
سخنی گفت به آن شاه که خون شد جگرش
 
که پدر چشم بهم نه که کنم جان تسلیم
چون پدر تاب ندارد دم مرگ پسرش
 
جودیا آه که شهزاده دم جان دادن
جان همی داد روی زانوی شه بود سرش
36
0
موضوعشهادت حضرت علی اکبر (علیه السلام)
گریزعاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت