ز من تو حال شه عالمین چه می‌پرسی

ز من تو حال شه عالمین چه می‌پرسی 
گذشت کار حسین از حسین چه می‌پرسی 
 
تنش چو خانه زنبور از نشانه تیر 
سرش شکافته ده جا ز ضربت شمشیر 
 
ز بس‌که خون شده جاری از آن تن صد چاک 
نهاده است سر خود ز ضعف بر سر خاک 
 
به آن نقاهت و ضعف آن شه کشیده تعب 
همی بدی نگهش سوی خیمه‌ی زینب 
 
ز خیمه‌گاه چو برداشت آن امام نظر 
فکند دیده سوی کشته علی‌اکبر 
 
نظر چو بر جسد آن شهید مهوش کرد 
کشید آهی و دستی به سر زد و غش کرد
 
مرا گمان که برون روح شد ز پیکر او 
شدم به فکر که خنجر کشم به حنجر او 
 
که ناگهان لب خشگش چو گل ز هم بشکفت 
به گوش خویش شنیدم که این سخن می‌گفت
 
که آه آه دراین دم ز تشنگی مردم 
فغان که حسرت آب روان به دل بروم 
 
اگرچه سوخت دل من به حال شاه شهید 
ولی برای آن‌که کنم خدمتی به شخص یزید 
 
به پیش رفتم و شرمی نکردم از رویش 
شکافتم ز سنان ای امیر پهلویش 
 
چنان ز نوک سنان کردمش طپان در خون 
که نوک نیزه ام آمد ز سینه‌اش بیرون 
 
غرض امیر سیه‌روی عالمینم من 
بده تو جایزه ام قاتل حسینم من
 
رقم زنی اگر این‌گونه شرح این غم را 
بسوزد آه تو جودی تمام عالم را
14
0
موضوعقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت