رضا که بین خراسان، صدای او پیچید

رضا که بین خراسان، صدای او پیچید
میان کوچه زمین خورد و پای او پیچید
 
شرار زهر، خودش را روی جگر انداخت 
امام ما تک و تنها عبا به سر انداخت
 
به حجره، بی نفس و قدخمیده آمده بود
دراین مسیر، کشیده کشیده آمده بود
 
 
گلیم خانه ی خود را کنار اگر زده است
به کربلا دل زارش دوباره پر زده است
 
سرش به دامن خاک و تنش به تاب افتاد
جواد آمد و چشمش به ظرف آب افتاد
 
جواد آمد و دردش، دوسه برابر شد
گریز روضه او روضه های اکبر شد
 
حسین، بوسه به خون، لخته های اکبر داشت
ولی جواد، ز لعل پدر، سبو برداشت
 
میان طوس رسیده به داد او پسرش
میان طوس نپیچید در حرم خبرش
 
به هم نریخته با یک اشاره پیکر او
به هم نریخته خواهر، کنارِ پیکر او
 
خلاصه بی کس اگر مانده، دست و پا نزده
کسی به صورت او مُشتِ بی هوا نزده
 
رضا شهید شد اما سرش نرفت از دست
ستون پیکر او زیر چکمه ها نشکست
 
لبش اگرچه ترک خورده، نیزه بینش نیست
کسی مزاحم ذکر حسین حسینش نیست
 
 
فدای آنکه به روی تنش غم ازل است
هزار و نهصد و پنجاه ضربه، لااقل است
 
فدای آنکه گلویش به درد دشمن خورد
ز پشت، ضربه بی نظم و نامعین خورد
 
زغارت تن او کسب و کار، سکه شده
فدای آنکه سرِ وقت، تکه تکه شده
29
0
موضوعشهادت امام رضا (علیه السلام)
گریزشهادت حضرت علی اکبر (علیه السلام) | مصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعررضا دین پرور
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت