دیگر رمق به پیکر و تابی به تن نداشت

دیگر رمق به پیکر و تابی به تن نداشت
جایی نخورده زخم به روی بدن نداشت
جز مادری شکسته به هنگام قبض جان
شاه غریب و کشته ی دور از وطن نداشت
 
ای وای من که شمر ز مرکب پیاده شد
ای وای خنجری به گلویش نهاده شد
لب تشنه می برید سرآن ذبیح را
آن تشنه را ز دشنه لبش آب داده شد
 
پاسخ نداشت بانگ عطش در نظاره ها
خورشید بود و زخم فزون از ستاره ها
گودال بود مسجد وگاهی به سجده بود
از نیزه ساختند برایش مناره ها
 
ای وای من که شه به زمین اوفتاده است
دشمن به روی سینه او پا نهاده است
آسوده بود که حنجر شه را نمی برید
آن حنجری که فاطمه اش بوسه داده است
 
در بین گرگها سر جسمش نزاع شد
برسینه اش نشست و نفس انقطاع شد
چون از قفا برید ، نه دستی زد و نه پا
با ضربه های دِشنه که قطع نخاع شد
113
0
موضوعقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرصمد علیزاده
قالبچهار پاره
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت