دوش دل در سینه‌ام بس ناله شبگیر داشت

دوش دل در سینه‌ام بس ناله شبگیر داشت 
تا سحرگه کر ز افغان گوش چرخ پیر داشت 
 
از لب خشکیده لب تشنگان کربلا 
قلزم چشمم ز غم طوفان عالمگیر داشت 
 
آن تنی را کو به دوش خویش بنشاندی رسول 
یک هزار و نهصد پنجاه زخم تیر داشت 
 
آن سری را کو ز مژگان شانه می‌کردی بتول 
زیر تیغ شمر زخم چارده شمشیر داشت
 
اینکه میزد شانه لیلا زلف اکبر را به خواب 
جز پریشانی چه دیگر بهر او تعبیر داشت 
 
یک نفس آسایشت بادا حرام ای حرمله 
کی گلوی خشک اصغر تاب نوک تیر داشت 
 
کوکبت باد از سعادت بی‌نصیب ای ابن سعد 
گردن بیمار کی تاب غل و زنجیر داشت 
 
در ورود کوفه زینب را به تن جانی نبود 
داشت گر او صورتی چون صورت تصویر داشت
 
زاری طفلان به راه شام از هر نوک خار 
جان زهرا را به گلزار جنان دلگیر داشت 
 
اینکه جودی کیمیای دهر را طالب نشد 
از تولای حسین در دست خود اکسیر داشت
3
0
موضوععاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت