خطاب من بتو ای ذوالجناح بی راکب

خطاب من بتو ای ذوالجناح بی راکب
بگو کجا است مرا سرور و تو را صاحب
 
چه روی داده که کار تو ناله و زاری است
چرا ز هر بن موی تو خون جاری است
 
چرا تمامی یال تو غرق خون گشته
چرا ز پشت تو زین تو واژگون گشته
 
خدنگ ظلم تو را همچنان هما کرده 
تنت به مثل عقاب از چه پر برآورده
 
اگر که خون رخت نیست از گلوی حسین
رسد ز بهر چه اینقدر از تو بوی حسین
 
بدین صفت که تو را غرق خاک و خون نگرم
یقین که چرخ ستم پیشه کرده بی پدرم
 
شهی که خاک رهش بود زیب عرش برین
کدام گوشه میدان فکندیش به زمین
 
در آن زمان که ز تیر مخالفان شرور
تن مطهر او شد چه خانه ی زنبور
 
کسی گرفت ز خاک بلا سرش یا نه
رساند هیچ کس آبی به حنجرش یا نه
 
کنون که خاک دل از دیده ام برآوردی
کنون که باب مرا بردی و نیاوردی
 
مرا برای رضای خدا ببر بر او
که تا ز خاک به زانو نهم دمی سر او
 
ز خون دیده نهم بر جراحتش مرهم
زنم به دیده اش آبی ز چهره پرنم
 
رسانیم تو در این آفتاب اگر ببرش
کنم ز موی سر خویش سایبان به سرش
 
دمی اگر بگذارند کوفیان به منش
کنم ز سوزن مژگان رفو بزخم تنش
 
مرا ببر که بگویم دو دیده باز کند
به نعش اکبر خود خیزد و نماز کند
 
رقم زنی اگر اینگونه شرح این غم را
به سوز و آه تو جودی تمام عالم را
9
0
موضوععاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزشهر کربلا ، بین الحرمین و... امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیزبانحال
زبانفارسی

حاج حنیف طاهری
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت