تمام بار خویش را به چشم تر کشیده ام

تمام بار خویش را به چشم تر کشیده ام
خمیده و کشان کشان عبا به سر کشیده ام
 
میان این مسیرِکم، رسیده جان من به لب
دوبار آمدم جلو، ولی سه چار بار عقب
 
 
اگرچه زهر خورده ام به زور، چند خوشه ای
سرم که تاب می خورد، نمیخورد به گوشه ای
 
دگر همین نفس زدن، حریف من نمیشود
دوای این جگر بجز حسن حسن نمی شود
 
روی زمین که خورده ام به زخم من نمک نخورد
کسی کنار من میان کوچه ها کتک نخورد
 
رسیده ام به حجره و عصای دست من در است
میان گوش من فقط، صدای وای مادر است
 
ندیده چشم تار من هجومی از چهل نفر
نخورده روی پهلویی، دری شکسته بی خبر
 
سلام من به حیدر و به ناله های سد شده
سلام من به فاطمه، به چادر لگد شده
 
نخواستم که چاره ای به زخم بال و پر کنید
غریب مانده ام، فقط جواد را خبر کنید
 
جواد من بیا که بیقرار و غرق خواهشم
لبی که خشکتر شده به روی خاک میکشم
 
اگر که سینه می زنی برای کربلا بزن
اگر که دست و پا زدم، حسین را صدا بزن
 
 
حسین را زدند نیزه های تیز این و آن
حسین را زدند با عصا و چوب خیزران
 
حسین را زدند پیش چشم تار مادرش
حسین را زدند و میکشید ناله خواهرش
14
0
موضوعشهادت امام رضا (علیه السلام)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعررضا دین پرور
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت