تا که چشمش به آب می افتد

تا که چشمش به آب می افتد
یادِ طفل رباب می افتد
 
کوهِ آتشفشان اندوه است
از نگاهش مُذاب می افتد
 
پلک هایش که بسته می گردند
پرده های حجاب می افتد
 
نیمه شب خوابِ “شام” می بیند
نیمه شب ها ز خواب می افتد
 
نمکِ چشم شور شامی ها
روی قلبی کباب می افتد
 
روی گلبرگ یاس های حرم
اثرات طناب می افتد
 
یاد آن خیزران و تشت طلا
یاد بزم شراب می افتد
 
شام را قتلگاه می بیند
نیزه ها را، “نگاه” می بیند
 
مثل کرببلا در اینجا هم
روبه رویش سپاه می بیند
 
تا تماشا شوند بین گذر
همه جا سدِّ راه می بیند
 
کوچه کوچه به گریه می افتد
کوچه کوچه گناه می بیند
 
معجری پاره پاره افتاده
یا که او اشتباه می بیند؟
 
تنِ دخترسه ساله ای را، آه
از کبودی سیاه می بیند
 
بین آن ازدحام جان فرسا
عمه را گاه گاه…، می بیند
 
عمه را بین آن همه نامرد…
عمه را بی پناه می بیند
82
0
موضوعشهادت | مصیبت کربلا امام سجاد (علیه السلام) | امام سجاد (علیه السلام)
گریزورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعربردیا محمدی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت