بغضش شکست زخم دلش بی حساب شد

بغضش شکست زخم دلش بی حساب شد
ســجاده اش مـــعطرِ بـا اشــک نـاب شـــد
او سید البکاء حسینیه ی خــداست
گریه سپاه او شد و پا در رکاب شد
صفحه به صفحه ادعیه های صحیفه اش
ناگـــفته های مــرثیه بــود و کـــتاب شــد
عمری ز داغ روضه سخت تنور سوخت
ذره به ذره یاد لـــب تــــشنه آب شـــــد
عکس غروب روز دهم بین چشم او
با عکس آن هلال سر نیزه قاب شـد
یادش نـــمیرود بـــدن بـــی ســـر حسین
یا آن محاسنی که به خونش خضاب شد
رگهای روی حنجر زخمی گواه بود
در بردن ســر پـــدر او شــتاب شد
ســـینه زده برای تنـــش مثل بـــادهــا
وقتی که نوحه خوان تنش آفتاب شد
دیگر لبش به آب خنک! نه نخورد و رفت
او روضـــه دار دائـــم طـــفل ربـــاب شد
خاک فلک به روی سرم که نوشته اند
با دســـت بسته وارد بزم شــراب شد
34
0
موضوعشهادت | مصیبت کربلا امام سجاد (علیه السلام) | امام سجاد (علیه السلام)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | ورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمحسن حنیفی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت