باز شد بر بندگان راه سعادت بازهم

باز شد بر بندگان راه سعادت بازهم
می‌شود در کنج عزلت کرد خلوت بازهم
 
آهِ من، من را درِ این آستان آورده است
در بساطم نیست جز این آهِ حسرت بازهم
 
تو به من بخشیده‌ای هر بار دُر اشک را
با نگاه‌ تو شدم من غرق ثروت بازهم
 
گرچه زیر و‌ رو کشیدم بارها با تو ولی
زیر و رویم کردی و کردی رفاقت بازهم
 
آخر ای مولا مرا دوری از تو می‌کشد
کاشکی قسمت کنی روزی زیارت بازهم
 
گرچه زیر سایه‌ی شاه خراسانم ولی
می‌کنم دور از نجف احساس غربت بازهم
 
ناودانت گریه ها میکرد تا عاشق شویم
قطره قطره ریخت بر کامم محبت بازهم
 
گاه ساعت‌ها به ایوان طلا زل می‌زدم
کاش می‌شد تکیه‌گاهم باب ساعت بازهم
 
باب ساعت گفتم و در یادم آمد غصه‌ای..
زینب و دروازه‌ی ساعات و محنت بازهم
129
0
موضوعمناجات با امیرالمومنین علی (علیه السلام)
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرابالفضل مروتی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت