ای آنکه تیره از ستمت عرش داور است

ای آنکه تیره از ستمت عرش داور است 
تو بر فراز زین و حسین زیر خنجر است
 
تو می‌کنی نظاره و صد پاره می‌کنند 
آن پیکری که زینت دوش پیامبر است
 
این پاره پاره تن که برندش سر از بدن 
قلب بتول و جان نبی روح حیدر است
 
این کشته سنان که دریدند پهلویش 
طوبی خم از غمش به لب حوض کوثر است
 
گوش تو جانب دف و نای و حسین من 
در آفتاب و ناله او از تو کافر است
 
تنها فغان او نه ز جور و جفای توست 
نالان ز ضرب چکمه شمر ستمگر است
 
مگذار شمر بشکند آن سینه‌ای که او 
مجروح هم ز نیزه هم از داغ اکبر است
 
تو می‌کنی نظاره که او چون گزیده مار 
پیچان به خود ز نیزه این قوم خود سر است
 
تو دست بر کمر لب شط جام‌ها پر آب 
از تشنگی حسین مرا دل در آذر است
 
بر فرق فرقدان ننهی پا تو از غرور 
بر گوشوار عرش برین خاک بستر است
 
جای تو زیر سایه چتر و حسین من 
در آفتاب گرم به خاک ره اندر است
 
جودی خموش باش کزین نظم جان گداز 
بر هر طرف که می‌نگرم روز محشر است
16
0
موضوعقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادیزبانحال
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت