ایها المظلوم-ayohalmazloom
شعر و اشعار مدح حضرت زهرا (فاطمه) و صوت سبک و گریز اشعار
لطفاً برای جستجوی گریز های متفاوت در این مناسبت به کادر جستجوی گریز در سمت راست صفحه مراجعه فرمایید
نمایش هر صفحهمورد
دختر طبعم از سخن رشته به گوهر آورد
بهر طراز مدحت دخت پیمبر آورد
 
دختر از این قبیل اگر هست هماره تا ابد
مادر روزگار، ای کاش که دختر آورد
 
آورد از کجا و کی مادر دهر این چنین
فاطمه یی که مظهرش قدرت داور آورد
 
چونکه خداش برگُزید از همه ی زنان سزد
جاریه و کنیز او ساره و هاجر آورد
 
پایه ی قدر وجاهش ار، خواست کند کسی بیان
حامل عرش، عرش را پایه ی منبر آورد
 
حق چو ندید همسرش در همه ممکنات از آن
لازم و واجب آمدش خلقت حیدر آورد
 
چونکه به خدمتش ملک فخر کنند بایدی
بوالبشر از نتاج سلمان و اباذر آورد
 
ذوق «وفایی» از تواش بود حلاوت این چنین
کز، نی، کلک صفحه را، معدن شکّر آورد
 
بهر طلوع انجم اشک عزاش بایدی
اختر طبع من ز نو مطلع دیگر آورد
 
آه از آندمی که او روی به محشر آورد
جامه ی نور دیده ی خویش ز خون تر آورد
 
لرزه به عرش کبریا، رعشه به جسم انبیا
اوفتد آن زمان که او بر کف خود سر آورد
 
ناله ی وا حسین از او سر زند آنچنان کزان
گوش تمام اهل محشر، زفغان کر آورد
 
مادر اکبرش ز پی مویه کنان بسان نی
ناله و بانگ یا بنیّ در صف محشر آورد
 
روز جزا، شود ز سر شور قیامت دیگر
چون ز جفا بُریده سر، قامت اکبر آورد
 
رشته ی جان انس و جان بگسلد آن زمان که آن
کاکل غرقه خون و آن جُعد معنبر آورد
 
شافع عرصه ی جزا، اوفتدش ز کف لوا
بیرق واژگون چو عبّاس دلاور آورد
 
ناید اگر شفاعت آن روز به خونبهای او
کیست که ایمنی در آن ورطه ز آذر آورد
 
هست «وفایی»اش امّید آنکه به جروز رستخیز
از اثر شفاعتش چهره منّور آورد
ما را کجا به کوی تو ممکن بود وصول
که آنجا خیال را نبود قدرت نزول
 
طول زمان هوای تو از سر بدر نبرد
اصلی بود محبت و الاصل لا یزول
 
گفتم به عقل چاره کنم، درد عشق را
غافل از این که عشق بود، آفت عقول
 
درویشم و به هیچ قناعت همی کنم
بگذاردم به خویش، اگر نفس بوالفضول
 
اول رفیق باید، آن که طریق از آنک
باید رفیق خضر شدن، نی مرید غول
 
گر باخبر شوی زبقای پی از فنا
اندر فنای نفس چو نیکان شوی عجول
 
آسودگی نیابی، در عرصه ی جهان
گر بسپری بسیط زمین را به عرض و طول
 
در حیرتم که شادی و عیش جهان که راست
هستند چون فقیر و غنی هر دو تن ملول
 
از آن زمان که بار امانت قبول کرد
معلوم شد که آدم خاکی بود جهول
 
چشم امید نیست به هیچ آستان مرا
الابه آستانه ی فرخنده ی بتول
 
ام الائمة النقبا، بانوی جزا
نورالهدی، حبیبه ی حق بضعة الرسول
 
زهرا که زامر حق پی تعیین جفت او
در شب نمود زهره به کاخ علی نزول
 
صدیقه آن که کرده پی کسب عزوجاه
روح الامین ز روز ازل خدمتش قبول
 
در وصف ذات پاک و کرامات بی حدش
گردیده نطق الکن و حیران شود عقول
 
باشد «محیط» شاد زیمن ولای
او در روز رستخیز که هر کس بود ملول
ای چهر بر فروخته ات، لاله زار عمر
بازآ که بی رخ تو خزان شد بهار عمر
 
عمرت دراز باد که آمد طرب فزا
با یاد روی و موی تو لیل و نهار عمر
 
سرو و گلی نیامده چون عارض و قدت
در گلشن زمانه و در جویبار عمر
 
صبر و قرار عمر، تو بودی و بی تو رفت
از کف زمام طاقت و صبر و قرار عمر
 
هر دم که بی تو می گذرد دیده جای اشک
خون گریدا به حال من زار و کار عمر
 
آشفته تر زطره ی تو گشته حال من
آشفته تر زحالت من، روزگار عمر
 
تاری اگر زطره ی تو افتدم، به چنگ
آید به دولت تو به دست، اختیار عمر
 
هرکس که دید روز وداع تو واقف است
بر بی دلان چه می گذرد، از گذار عمر
 
هر دم که بی حضور عزیزان به سر رود
انصاف، خواندنش نتوان از شمار عمر
 
به گرفته دل غبار کدورت زهستیم
کو نیستی که شویَدم از دل غبار عمر
 
جز کشتگان دوست که جاوید زنده اند
جاوید بر نخورده کس از شاخسار عمر
 
غفلت نگر که پیک اجل در رسید و باز
دل بسته ای به دولت بی اعتبار عمر
 
فهم سخن اگر ننمایی، شگفت نیست
هوشت زسر ربوده می خوشگوار عمر
 
خواهی زخواب غفلت، بیدار شد ولی
صهبای مرگ بشکندت، چون خمار عمر
 
با رشته ی ولای بتولش، چو بستگی است
از هم گسسته می نشود، پودر و تار عمر
 
خورشید آسمان ولایت که پرتوی
ز انوار او است شمس وجود نهار عمر
 
هر تن که عاری است زتشریف مهر او
باشد دو روزه صحبت او ننگ و عار عمر
 
اوقات عمر صرف ثنایش کنم که هست
این شیوه مایه ی شرف و افتخار عمر
 
گر هیچ یادگار نباشد «محیط» را
این نغز گفته بس بودش یادگار عمر
دریایی و دل دادی، یک روز به دریایی
این شد که پدید آمد، از عشق تو دنیایی
 
هم سرّ خدایی تو، هم باغ حیایی تو
هم نور دل ساقی، هم مادر سقایی
 
شیدای شکوه تو، تنها دل حیدر نیست
عالم همه مجنونند، وقتی که تو لیلایی
 
از نور تو یا کوثر! تا کور شود ابتر،
دارد دل پیغمبر، چه ام ابیهایی!
 
مرضیه و راضیه، ریحانه و حانیه
منصوره و مستوره، گلخانه‌ی أسمائی
 
معصومه‌ای و "عصمت" از نام تو می‌جوشد
هم کوثر و تسنیمی، هم سدره و طوبایی
 
باغی شده پر برکت، بهتر شده از جنت
حالا که زمین دارد، انسیه‌ی حَورایی
 
آن روز چرا "محشر" نامش نشود؟ آخر
آن روز تو می‌آیی، ای جلوه‌ی زیبایی!
 
هم دختر طاهایی، هم همسر مولایی
قدر تو ولی این نیست، این‌ست که زهرایی
 
گفتند که پنهانی، اما به خدا دیدم
هر لحظه که درماندم، آن لحظه همان جایی
 
در خواندن تو سوزی‌ست، با ما تو بخوان مادر!
«ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی»
زمستان دوره اش سر شد ، بهار بی خزان آمد
تمام علت خلق ِ کران تا بی کران آمد
چه غوغایی شده بر پا ، که دنیا آمد امشب که
سراسیمه جنان بهر زیارت بر جنان آمد ؟!
همان که چون شب قدر است قدرش تا ابد پنهان
همان که چون خدا دارد نشان در بی نشان آمد
نماید نوش جان قرآن ، سه جرعه آیه ی کوثر
بگو بر ابتران نسل ِ رسول انس و جان آمد
بزن بر طبل شادی شیعه ی اثنی عشر امشب
دلیل محکم حق بودن ِ آیینمان آمد
مبارک باشد عید سهله ای ها ، جمکرانی ها
که امشب الگوی آقای ما صاحب زمان آمد
 
خدا پر کرده از عطر گل یاسش دو دنیا را
دهد جور دگر امشب جواب مادری ها را
 
به عشق تو خدا بخشید بر فردوس، کوثر را
نمی بیند دو عالم تا قیامت از تو بهتر را
تو دنیا آمدی گویی ، فقط کفوت علی باشد
نباید با کسی جز تو ، برابر کرد حیدر را
برای شرح قدری از ، کتاب قدر تو مادر
یقین دارم خدایت آفریده روز محشر را
نگاهت نه ، خودت نه ، رشته ای از چادرت کافی است
کند تا که مسلمان در شبی ، یک ایل ، کافر را
مقام چادر تو نه ،مقام چادر فضه
به مِن مِن بی شک اندازد زبان اهل منبر را
کسی که خورده شیر پاک ، غیر از روز میلادت
نداند روز مادر مطمئنا روز دیگر را
 
سلام ای بهترین چاره ، سلام ای بهترین یاور
چه بیچاره است آن کس که ، نمی گوید به تو مادر
 
خوشا بر آنکه یار او ، شود زهرای مرضیه
قرار او ، بهار او شود زهرای مرضیه
کسی که چون خدیجه ، خرج دین دار و ندارش شد
همه دار و ندار او شود زهرای مرضیه
و تنها حکمت تنهایی مولای ما این است
که تنها بی قرار او ، شود زهرای مرضیه
یقین دارم که بر عهده ، بگیرد کل عالم را
کسی که عهده دار او ، شود زهرای مرضیه
خوشا بر آن شهید ِ مادری ِ بی پلاکی که
همه ایل و تبار او ، شود زهرای مرضیه
امید ِ زندگی بخشد جهان را جمعه تا جمعه
جهانی که مدار او ، شود زهرای مرضیه
 
جهان یک جمعه می بیند امید آخر ما را
خدا رسوا نماید قاتلین مادر ما را
 
علی گویان ِ عالم را ، شفاعت می کند زهرا
علی گویان ، قیامت را ، قیامت می کند زهرا
هزار و چهار صد سال است با این قبر پنهانش
ز آن دو دارد اظهار برائت می کند زهرا
الا ای شیعه بعد از هر ، نماز خویش لعنت کن
همان ها را همان ها را که لعنت می کند زهرا
اگر لب تر کند بانو ، علی محشر کند بر پا
به سلطان ولایت هم ، ولایت می کند زهرا
اگر عیسی سخن گفته است در گهواره ای مردم
تکلم روزها قبل از ولادت می کند زهرا
خدا هر وقت می نازد به خود گویند عرشی ها
یقینا در زمین دارد عبادت می کند زهرا
 
همانند خدایش بی همانند است این بانو
نگو فخر زنان ، فخر خداوند است این بانو
 
منم مدیون ِ چشمان ِ حسین و مجتبی مادر
مسلمانم مسلمان ِ حسین و مجتبی مادر
صفایم کربلا گشت و ، مدینه مروه ام باشد
منم یک عمر حیران ِ حسین و مجتبی مادر
اگرچه دامن آلوده ، اگر چه روسیاه اما
بُوَد دستم به دامان حسین و مجتبی مادر
گهی یاد حرم گریم ، گهی یاد کفن گریم
پریشانم پریشان حسین و مجتبی مادر
دوشنبه در مدینه یا ، شب جمعه دم مقتل
صدایم کن مرا جان حسین و مجتبی مادر
به جان حضرت حیدر ، مرا هم در صف محشر
بخوانم دیده گریان ِ حسین و مجتبی مادر
 
زبان از شرح غم های دو آقازاده ات شد لال
بمیرم از کدامین غم ، غم آن کوچه یا گودال ؟
محبتی که دو عالم نمی‌شود جبران
یقین محبت زهراست در دلِ یاران
 
نبوده‌ایم بِوالله شئِ مذکوری
که یادِ ما ز ازل بوده‌اند این خوبان
 
صراط، چادرِ زهرا و سایۀ مولاست
به ریشه‌های همین چادریم آویزان
 
به او امامِ زمان گفت: اُسوة حَسَنَه
که هست، الگو و سرمشقِ زمرۀ نیکان
 
برآورندۀ آمالِ انبیا زهراست
هم اوست سلسلۀ اولیاء را میزان
 
اساسِ معرفتِ خلقت است این بانو
معارفِ همه خلقت بنا شد از ایشان
 
نه افضل است مقامش ز بانوان تنها
که برتر است شئونش ز جملۀ مردان
 
سیادتش ز از ازل فوقِ اول و آخر
سیاستش همه را تا ابد کند حیران
 
مقامِ عصمتِ او قلّه‌ای‌ست لا یُدرَک
علُوِّ حجّیَت‌اش حجة الحجج هر آن
 
ولای اوست مسلّط به کلّ موجودات
خلافتش ز خدا مستقیم بر همگان
 
چه رهبری که به حکمش خدا چنین فرمود:
اطاعتش به همه واجب است هر دوران
 
وجودِ اوست تمامِ حقیقتِ ثَقَلِین
خلاصۀ همۀ آلِ عترت و قرآن
 
هم اوست دختِ نبی و هم اوست کفوِ علی
هم اوست جلوۀ توحید و آیتِ سبحان
 
تمامِ وصفِ جمال و جلالِ حق زهراست
همه ظهور و بُروزش مبیّنِ مَنّان
 
 
ز کوثرِ برکاتش رسید خیرِ کثیر
به هیبتِ وَجَناتش ز دین بلاگردان
 
حلولِ زهرۀ زهرا طراوتی جوشان
طلوعِ جلوۀ رویش نجابتی رخشان
 
به رقص آمده هر کهکشان ز مقدمِ او
به وجد آمده خیلِ فرشته زین رُجحان
 
زکیّه، راضیه، مرضیّه آمده دنیا
خدیجه شادیِ خود را به سجده داد نشان
 
چه دختری که پدر را به سانِ مادر اوست 
که نامِ اُمِ ابیها به شأنِ او شایان
 
حیا و عفتِ آن ناز دخترِ خورشید
نمود پشتِ حجاب، آفتاب را پنهان
 
نخورد رایحۀ او به مردِ نابینا
ندید سایه‌ای از قامتش، بجز نِسوان
 
گواهِ طولِ نمازش تَوَرًَمَ قَدَماه
دعا و صوم و صلاتش به دوستان غفران
 
نمود محورِ آلِ کساء را زهرا
به نامِ نامیِ خود ثبت در بهار و خزان
 
همینکه بهجتِ قلبِ رسول شد زهرا
چه نقشه‌ها که کشیدند دشمنان هر آن
 
شدند قومِ یهود و منافق و مشرک
ز بوسه های پیمبر به دستِ او نِگران 
 
ز شرحِ فَقدَ نَبیِّک، همین اشاره بس است
ندید روی خوشی بعدِ مصطفی، یک آن
 
تنِ شریفِ پیمبر، هنوز روی زمین
سقیفه بارِ خودش بست و شد عیان، عصیان
 
قیامِ فاطمی از این به بعد شد آغاز
امامِ جامعه چون گشت، کاتبِ قرآن
 
دو دستِ فاتحِ خیبر به ریسمان بسته 
شکست بازوی زهرا، ز حملۀ عدوان
 
نه از مهاجر و انصار، یارِ حیدر ماند
نه اوس و خزرج و نه مابقیِ مدعیان
 
ز عَهدِ خُمِّ غدیر آن زمان که برگشتند
فتاد دین و خلافت به دستِ نامردان
 
فدک ربوده شد و بابِ غم گشوده شد و
ز رعدِ سیلیِ ابری سیاه، شد طوفان
 
و ما ز خویش بپرسیم در طریقِ علی
که ما کجای مسیریم با امام زمان؟
 
چقدر یارِ وصایای فاطمه شده‌ایم
چقدر یاورِ مولا شدیم، ای یاران؟
دست من و عنایت و، لطف و عطای فاطمه
قلب من و محبت و، مهر و ولای فاطمه
طبع من و قصیده‌ی، مدح و ثنای فاطمه
جرم من و شفاعتِ، روز جزای فاطمه
 
به بذل دست فاطمه، به خاک پای فاطمه
منم گدای فاطمه، منم گدای فاطمه
 
رشته‌ی مهر فاطمه، سوی خدا کشد مرا
دل به‌ولاش داده‌ام، تا به کجا کشد مرا
گر به زمین زند مرا، ور به سما کشد مرا
درد اگر عطا کند، یا به بلا کشد مرا
 
پای برون نمی‌نهم، از سر کوی فاطمه
وا نشود لبم مگر، به گفت‌وگوی فاطمه
 
رشته‌ی چادرش اگر، به دست انبیا رسد
شعار فخر انبیا، به عرش کبریا رسد
از لب جانفزاش اگر، زمزمه‌ی دعا رسد
جان ز نوای گرم او، به جسم مصطفی رسد
 
کسی که قدر و هل اتی، گفته خدا به وصف او
کجا قصیده‌های من بُوَد رسا به وصف او
 
فاطمه‌ای که مصطفی، خوانده به رتبه مادرش
 به احترام می‌کند، قیام در برابرش
به دست و سینه و جبین، بوسه زند مکررش
بوی بهشت یافته، از دم روح پرورش
 
مادح او کسی به جز، خدا شود نمی‌شود
حقِّ سخن به مدح او، ادا شود نمی‌شود
 
منم که مهر داغ او، نقش گرفته بر دلم
سرشته با ولایتش، دست حق از ازل گِلم
اوست که هست تا ابد، گره‌گشای مشکلم
زشعله‌ی محبتش، داده ضیا به محفلم
 
درآیم از دری دگر‌، گر از دری برانَدَم
نمی‌روم زکوی او، چه رانَدَم چه خوانَدَم
 
عصمت داوری نبود، اگر نبود فاطمه
جنت و کوثری نبود، اگر نبود فاطمه
هیچ پیمبری نبود، اگر نبود فاطمه
احمد و حیدری نبود، اگر نبود فاطمه
 
آنچه که آفریده حق، بوده برای فاطمه
گفت از آن سبب نبی، من به فدای فاطمه
 
به پیش بحر جود او، محیط کمتر از نمی
گدای کوی خویش را، اگر عطا کند کمی
همان عطای اندکش، فزون بُوَد ز عالَمی
مرا چه غم اگر خدا، به مهر او دهد غمی
 
دل به ولاش بسته‌ام، در آرزو نشسته‌ام
تیر غمش مگر رسد، به سینه‌ی شکسته‌ام
 
ای‌که به قلب عالَمی، نقش گرفته داغ تو
 ای‌که پریده مرغ دل، از همه سو سراغ تو
میوه‌ی معرفت خورد، روح الامین ز باغ تو
نور دهد به دیده‌ها، تربت بی چراغ تو
 
قسم به قبر مخفی‌ات، قسم به خاک تربتت
خونْ دل پاره‌پاره‌ام، گشته به یاد غربتت
 
ای که خزان شد از ستم، بهارِ زندگانی‌ات
گشته خمیده سرو قد، به موسم جوانی‌ات
مدینه بعد مصطفی، ندیده شادمانی‌ات
قسم به عمر کوته و، به رنج جاودانی‌ات
 
عنایتی! عنایتی! «میثمِ» دل شکسته‌ام
رو به سوی تو کرده‌ام، دل به غم تو بسته‌ام
سلام خدا و رسول گرامى
به اوج مقام تو که مستدامى
سرآغاز حُسنى و حُسن ختامى
تو حجی، منایی، تو بیت الحرامی
 
فراتر ز توصیف ما در کلامى
 
سلام ای مُطهر، سلام اى طهورا
سلام اى تولا، سلام اى تبرا
سلام اى کنیز تو حوا و سارا
سلام و تحیات ما بر تو زهرا
 
به امید لطف و جوابِ سلامى
 
به منظومه‌ی وحى بارى تعالى
عیارى تو بر لیلة القدر و طاها
عیانى تو در کوثر و نور و اسرا
تو شأن نزولى به إنّا هَدَیْنا
 
تو منظورش از یُطْعِمُونَ الطَعامى
 
روا شد پس از تو، همه آرزوها
شکسته شد از شوق، بُغض گلوها
شده بسته لب‌هاى آن یاوه‌گوها
صدا زد پیمبر فداها ابوها
 
صدا زد که تو واجبُ الاحترامى
 
به تو عارفانى که مشتاق نورند 
به تو عاشقانى که مست حضورند
به تو دیدگانى که از غم به‌دورند 
به تو دخترانى که زنده به‌گورند
 
فرستاده‌اند عاشقانه پیامى
 
بیا تا درخشان کنى انجمن را
بیا تا نمایان کنى شأن زن را
بگو راه و رسم مقرب شدن را
ولاى على و حسین و حسن را…
 
تو روحِ قوام و تو اصلِ دوامى
 
زدى پرچم اقتدار على را
سبب مى‌شوى افتخار على را
تو چرخانده‌اى ذوالفقار على را
بنازم که خواندى شعار على را
 
علیٌّ امیرى، علیٌّ امامى
 
نگیرى زما لذت خادمى را
بنوشان به ما خدمت دائمى را
عنایات سبز بنى هاشمى را
نوشتى اگر مصحف فاطمى را
 
بیاور ز ما هم درآن زمره نامى
 
دعا می‌کنیم و اجابت گرفتیم
براى قیامت ضمانت گرفتیم
همه از تو برگ شفاعت گرفتیم
درِ خانه‌ی تو اقامت گرفتیم
 
براى کنیزی، براى غلامى
 
الا ای فراتر ز پندار دل‌ها
بگو چیست جز عاشقی کار دل‌ها
پر از عطر یاس است گلزار دل‌ها
شهید نگاه تو سردار دل‌ها
 
سرافراز شد با تو در هر قیامى
 
نرفته غم از سینه یک لحظه بیرون
بشارت به دل‌هاى ما داده این خون
به‌زودى شود کاخ ظالم دگرگون
به فرمان تو لشگر فاطمیون
 
به وقتش بگیرد چنان انتقامى
 
شب و روز میلادت ابر بهاریم
از آرامگاهت نشانى نداریم
چه مى‌شد بیاییم و قدرى بباریم
کنار مزار شما گُل بکاریم
 
که بر زخم دل‌ها شود التیامى
 
به یاد تو هستیم بانوى اسلام
کنار مزار شهیدانِ گمنام
دعا کن نمانیم این‌گونه ناکام
شود جان ما هم فدایت سرانجام
 
تو مام شهیدانِ والا مقامى
...صبح شور آفرین میلادت
لحظه‌ها چون فرشتگان شادند
چار تن بانوی بهشتی هم
گل فشاندند و دل ز کف دادند
 
داد فرمان، خدا به پیغمبر
که: «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انحَر»
 
مثل «حوا» شمیم جنّت را
«مریم» آنجا به یک اشاره گرفت
بوسه بر خاک پایت «آسیه» زد
دامنت را به شوق، «ساره» گرفت
 
جز تو ای معنی «کلام الله»
کیست شایستۀ «سلام الله»؟
 
ای وجودی که در کمال شهود،
هستی‌ات نورِ عالَمِ غیب است
نام پاک تو بی‌وضو بردن
نزد اصحابِ معرفت، عیب است
 
با علی نُه بهار پیوستی
دَرِ خواهش به روی خود بستی
 
به خدا، خانۀ گِلین تو را
اشتیاق حبیب، پُر کرده‌ست
عطر ناب «لِیُذْهِبَ عَنکُم»
بوی«امَّن یُجیب» پُر کرده‌ست
 
حلقه زد گرد چهره‌ات چون ماه
هالۀ «اِنَّما یریدُ الله»
 
لطف سرشارت، ای عصارۀ وحی
خستگان را به مهر، تسکین داد
تا سه شب، قوت خویش را هرشب
به یتیم و اسیر و مسکین داد
 
در شگفت از تو قدسیان ماندند
سورۀ نور و هل اتی خواندند
 
چه کسی می‌بَرد گمان که خدا
به کنیز تو رتبۀ کم داد؟
فضه شد میهمان مائده‌ای
که خدا پیش از این به مریم داد
 
می‌توان با محبت تو رسید
به رهایی، به روشنی، به امید
 
نیمه‌شب‌ها که در دل محراب
ذکر آیات نور داشته‌ای
ای نمازت نهایت معراج!
عرش را پشت سر گذاشته‌ای
 
باغ سجاده غرق عطر تو بود
همه آفاق، زیر چتر تو بود
 
صلح سبز «حسن» که جاری شد
چشمه در چشمه از پیامت بود
نهضت سرخ روز عاشورا
شعله در شعله از قیامت بود
 
خطبه را زینب از تو چون آموخت
سخنش ریشۀ ستم را سوخت
 
ای دلت در کمال بی رنگی
از همه کائنات، رنگین‌تر!
بود بار امانت از اول
روی دوشت ز کوه، سنگین‌تر
 
تو منزّه‌ترینِ زن‌هایی
بر بلندای نور، تنهایی
 
با همان دست عافیت‌پرور
که پرستاری پدر کردی،
از امام زمان خود، یاری
در هیاهوی پشت در کردی
 
سُرمۀ دیده، خاک پایت باد
همۀ هستی‌ام فدایت باد...
چه دختری که به طوفش منا اجازه گرفته
منا و مروه و حتی صفا اجازه گرفته
 
چه دختری که برای غم دقایق عمرش
قَدَر نشسته دو زانو، قضا اجازه گرفته
 
چه دختری که به وقت تنفسش به تواتر
برای لمس دهانش هوا اجازه گرفته
 
چه دختری که پدر قبل از اینکه آمده باشد
ازاو به رفتن غار حرا اجازه گرفته
 
چه دختری که پدر در کنار خانه اش از او
چه قدر در زده و بارها اجازه گرفته
 
علی در اصل زخود خواسته ست حاجت خود را
زهمسرش به خدا هرکجا اجازه گرفته
 
چه همسری که علی در مقام زهد از اسمش
برای گفتن هر ربنا اجازه گرفته
 
چه همسری که به هنگام فتح قلعه ی خیبر
نبی جدا، علی از او جدا اجازه گرفته
 
چه همسری که ز خاک مزار گمشده ی او
به قد کشیدنش ایوانْ طلا اجازه گرفته
 
چه مادری که حسن درتب کشاکش رزمش
برای صلح از او در خفا اجازه گرفته
 
چه مادری که از او درکنار کعبه حسینش
برای کوچ به کرب و بلا اجازه گرفته
 
چه مادری که از او بی گمان امام رضا هم
برای فتح مقام رضا اجازه گرفته
 
چه مادری که از او شنبه تا به جمعه دهانم؛
برای گفتن«مهدی بیا» اجازه گرفته
شرح خیرالعمل ولایت توست
زندگی وام دار خلقت توست
 
ای معمای آفرینش که…
قبل هر نور نور رحمت توست
 
ای قدیمی ترین بهار خدا
هر چه دارد زمین به برکت توست
 
بیشتر از هزار اقیانوس
شرح یک قطره از سخاوت توست
 
جمله ها کوچک اند وقتی که
صحبت از عزت و کرامت توست
 
به نمازت نماز زینت یافت
بسکه محض خدا عبادت توست
 
چه نیازی به سیم و زر داری
عشق حیدر شکوه ثروت توست
 
چه مقامی برای جبرائیل
بهتر از اینکه پای صحبت توست
 
از کمالت شرف کمال گرفت
شرفی که غبار عفت توست
 
بی نظیر خدا چه اعجازی
در قنوت پر از لطافت توست
 
گوشه چشمت چه می کند بی بی
فضه یک گوشه از صناعت توست
 
تو مگر روز حشر دیده شوی
چون قیامت فقط قیامت توست
 
افتخار بزرگ اهل البیت
به تو و آیه های عصمت توست
 
ما به نامت همیشه حساسیم
این هم از لطف بی نهایت توست
 
بهترین احتجاج بر حق ما
صحبت از نحوه ی شهادت توست
 
قبر پنهانی تو چون خورشید
سند محکم برائت توست
عشق گه شادی است گاه غم است
گاه میخانه است و گه حرم است
گاه بغض و سکوت پشت هم است
گاه فریاد های دم به دم است
 
عشق کار سیاه کاران نیست!
طفل در بازی بزرگان نیست!
 
من همه عمر شور و شر بودم
اهل منطق نه! با جگر بودم
راستش!عاشقی قدَر بودم
کوچه به کوچه دربه در بودم
 
چندسال است میشوم عازم..
می‌روم کوچه بنی هاشم
 
اول شعر حرف من این است
عشق زهرا حقیقت دین است
گوش من با بقیه سنگین است
پیش او لحظه هام شیرین است
 
عاشقم دورِ دور از همه ام
نوکر نوکران فاطمه ام
 
کیست زهرا خداست یا بنده؟!
بنده ی از خداش آکنده!
چه گذشته چه حال و آینده
بین دستان اوست پرونده
 
هو نگفتیم و رو به هو هستیم
ماهمه زیر حکم او هستیم
 
چله خاتم رسولان است
سیب سرخ خدای منان است
صورتش صفحه صفحه قرآن است
هرچه حُسن است در جهان آن است
 
زن ولی قبله ی ابوالحسن است
او امام امامهای من است!
 
باطنش نور ظاهرش تن بود
سخنش حکمت مبرهن بود
چادرش کعبه بود مامن بود
او خدا در شمایل زن بود
 
چادر کهنه اش غنی ز رفوست
عرش حق پادریِ خانه ی اوست
 
شیرزن بود اقتداری داشت
منصب “صاحب اختیاری” داشت
در دهانش چه ذوالفقاری داشت
با علی خودش قراری داشت
 
به ولای علی بلی گفته!
به ولایش بلی علی گفته!
 
الگوی جاودان مادرها
گل امید قلب دخترها
خار در چشم تنگ ابترها
سایه اش بر سر پیمبرها
 
کیست جان علی ولی الله؟؟
فاطمه فاطمه سلام الله
 
بعد هجده بهار محترمش..
بیشتر از خوشی رسید غمش
دردسر داشت دم وَ باز دمش
پهلوی زخم بود و قدّ خمش
 
تکیه گاه ائمه اطهار..
بود آزرده از نوک مسمار!
ای آفتاب ذره نشین سرای تو
هفت آسمان بنا شده از خاک پای تو
وقتی خیال هم نرسد  بر ثنای تو
باید خدا خودش  بنویسد برای تو
 
روی تو در جمال خداوند دیدنی است 
وصف تو از زبان خدا هم شنیدنی است 
 
 
وقتی که چشمهای تو وا شد به این جهان
نوری دمیده شد به بلندای آسمان
ابتر شدند نسل تمامی دشمنان
از این چنین  پدر شود آیینه ای چنان
 
لالایی تو را به ملک ها سپرد ه اند
گهواره  تو را به فلک ها سپرده اند
 
خیر کثیر از نظرت آفریده شد
جبریل زیر بال پرت آفریده شد
عشق از نسیم هر سحرت آفریده شد
چرخ و فلک به دور سرت آفریده شد
 
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند 
باید به نام نامی تو اقتدا کنند
 
از انعکاس نور تو عالم درست شد 
تصویری از حقیقت اعظم درست شد 
از جلوه ات بهشت معظم درست شد 
از خاک پای تو گِل آدم درست شد 
 
ورنه محال بود که آدم شویم ما
بر واج های نام تو مَحرَم شویم ما 
 
خورشید و ماه دانه تسبیح دست تو 
می چرخد این فلک همه از ناز شست تو 
هستی گرفت هستی خلقت زهست تو 
حق بنده ای است بر نظر حق پرست تو 
 
گرچه جهان به دور سر تو مُدَوَّر است 
دردیده تو نقطه پرگار حیدر است 
 
حیدر اگر نبود پیمبر نداشتیم 
حیدر نبود ساقی کوثر نداشتیم 
حیدر نبود اول و آخر نداشتیم 
حیدر نبود عرصه محشر نداشتیم 
 
با این جلال منزلت و عزت وجود 
زهرا اگر نبود دگر حیدری نبود
 
توحجت تمام تمام ائمه ای 
هر صبح و ظهر و شام سلام ائمه ای 
قدقامت الصلات قیام ائمه ای
نور حقیقتی و امام ائمه ای 
 
یک آسمان فرشته کنیز کنیزهات
صدها عزیز مصر غلام عزیزهات
 
مادر جلال پشت حجابت سرآمدست
از کورهم گرفتن رویت  زبانزد است
شیوایی نگاه تو از بس که بی حد است
چشم توچشم نیست کتاب محمد است
 
تو کوثری و از همه‌ی این جهان سری
تو روح احمدی و نفس‌های حیدری
 
 
داده خدا ازشب قدرش به عقل کد 
هرگز ادای قدر تو در این جهان نشد
یعنی که احترام تو بانو به جای  خود
باید برای بردن نامت بلند شد
 
بادست گرم تو دل خورشید گرم شد 
باذکر نام تو دل هرسنگ نرم شد
 
از ان زمان که دیده گشودم بری شدم
مشغول عشق بازی در نوکری شدم
حرف دو روزه نیست اگر حیدری شدم 
وقتی گِلم سرشته شده مادری شدم
 
دارم من  ازدعای تو این مهر نوکری
داری به گردنم  به خدا حق مادری
تو آمدی و زمین عاشقانه زیبا شد
 به یمن مقدم پاکت زمانه زیبا شد
همینکه از نفحات خدیجه گل کردی
 درخت، باغ،شکوفه ،جوانه ،زیبا شد
هزار بوسه تورا  زد نبی و بعد از آن
 بساط دلبری دخترانه زیبا شد
از آن زمان که علی سر به شانه تو گذاشت 
هوای عاشقی شاعرانه زیبا شد
زمین ز آمدنت اشک شوق میریزد 
تو آمدی و جهان بی بهانه زیبا شد
 
زمانه نور گرفت از رخ منور تو
 فدای دامن پاک امام پرور تو
 
 تمام هست نبی، انبیا به قربانت
 دلیل خلقت ما، ماسوا به قربانت
تویی که لایق خیرالنسا شدن بودی 
که خلق گشته هرآنچه نسا به قربانت
برای وصف تو فرمود بضعة منی 
زیاد نیست ولی جان ما به قربانت 
تویی سحاب محبت تویی ترانه مهر
فدای نام تو، هرچه صحابه قربانت
کجا ارادت ما و کجا جلالت تو 
که گفت ،حضرت خیبر گشا به قربانت
شب ولادت تو با امید آمده ایم 
بده به راه خدا کربلا، به قربانت 
 
زمانه رام نمی‌شد نداشت اذن تو را 
علی امام نمیشد نداشت  اذن تو را
 
تمام ارض و سما غرق احترام تو اند
 پیمبران همه در حسرت مقام تو اند
خلیل و عیسی و موسا و هاجر و مریم
همه کنیز تو اند و همه غلام تو اند 
بهشت و هر چه در آن است ،آسمان و زمین 
مدام، ریزه خور لطف مستدام تو اند
و ابر و باد و مه و آب و خاک و نور و فلک
 تمام، گوشه ای از لطف ناتمام تواند
تویی تو شرط رسیدن به مقصدی که علی ست
خوشا به حال کسانی که جلد بام تواند
 
به یمن مقدم پاکت نبی نماند ابتر
تویی تو شرح فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ
به نام نامی زهرا به نام مادرها
سلام ما به امام تمام مادرها
که فاطمه است همیشه امام مادرها
به لطف فاطمه هستم غلام مادرها
 
غلام خانه ی زهرا حسابمان کردند
برای نوکری اش انتخابمان کردند
 
هزار شکر، نوشتند نوکرش باشیم
هزار شکر که گفتند قنبرش باشیم
گدای خانه ی او تا به آخرش باشیم
اجازه داد به ما، حلقه ی درش باشیم
 
به روی شانه ی خود دست رحمتی داریم
غلام فاطمه ایم و چه عزتی داریم
 
 
بهشت زیر قدم های مادرانه ی اوست
بهشت گوشه ی دنجی ز آشیانه ی اوست
بهشت زمزمه های شب و شبانه ی اوست
بهشت گرمی نان و تنور خانه ی اوست
 
قسم به گردش دستاس و گرمی نانش
نشسته ایم سر سفره های احسانش
 
تنور عالمیان گرم شد به برکت او
شدند خلق، خلائق همه به علت او
قسم به شوکت زهرا، قسم به عزت او
به عرش و فرش می ارزد فقط دو رکعت او
 
سلام ما به قیام و قعود و یا رب او
سلام ما به قنوت و به سجده ی شب او
 
 
ز نور خنده ی زهرا زمین منور شد
ز عطر نان تنورش زمان معطر شد
به لطف بردن نامش شراب، کوثر شد
به یمن مقدم او حالمان که بهتر شد،
 
خدا به برکت زهرا پناهمان بخشید
به حب فاطمه، مولا گناهمان بخشید
 
به حب فاطمه اینجا که راهمان دادند
ثواب کوه به یک ذره کاهمان دادند
به زیر چادر زهرا، پناهمان دادند
برات اشک به غم های شاهمان دادند
 
شدیم گریه کنِ روضه ی حسین و حسن
یکی بدون حرم شد، یکی بدون کفن ...
این لیلۀ قدر است که در حال شروع است
ماه است و درخشنده‌تر از صبح طلوع است
دریاست و در شور قیام است و رکوع است
آرامش طوفانی او عین خشوع است
 
حَوراست و سجاده‌اش از بال فرشته‌ست
با هر مَلَکی تحفه‌ای از باغ بهشت است
 
یا فاطمه کیفَ اَصِفُ حُسنَ ثنائک
تو قدری و روح همه حَلَّت بفنائک
در دست تو سررشتۀ تسبیح ملائک
در خانۀ تو گرم طواف‌اند یکایک
 
این خانه همان کعبۀ آمال ملَک بود
گهوارۀ فرزند تو از بال ملَک بود
 
 
از درک بشر منزلت توست فراتر
تفسیر کند قدرِ تو را سورۀ کوثر
با شوق بهشت آمده هر بار پیمبر
تا بوسه به دست تو زند، بوسۀ دیگر
 
لبریز تبسم شده چشمان محمد
با یا اَبتا گفتنت ای جان محمد!
 
با خندۀ تو خانه شده باغ گل یاس؟
یا عطر بهشت است چنین می‌شود احساس
از چشم تو افتاده درخشان‌تر از الماس
دست تو پر از پینه شد از گردش دستاس
 
بر چادر تو وصله زد امروز قناعت
تا روز قیامت شود اسباب شفاعت
 
هر گوشه‌ای از خانۀ تو قبله‌نما بود
هر روزِ تو تفسیری از آیات خدا بود
دیدیم چراغی که به این خانه روا بود،
خورشید فروزندۀ شام فقرا بود
 
از دست تو رزقی که رسد رزق طهور است
یک لقمۀ نان نیست فقط، لمعۀ نور است
 
بارانی و بخشنده‌تر از ابر بهاری
تا بر لب مولا گلِ لبخند بکاری
نُه سال نیامد به لبت خواهشی آری
نَه طاقت شرمندگی‌اش را تو نداری
 
یک خندۀ او را نفروشی به جهانی
نَه، عشق ندارد به‌جز این خانه نشانی
 
 
با عشق تو ما فاطمیونیم در این راه
بر پرچم ما نقش «علیّاً ولی الله»
صد لاله شده نذر تو و راه تو ای ماه
هر لاله چراغی شد و تابید چو مصباح
 
در دستِ سلیمانی ما بیرق نور است
این فجر، پر از رایحۀ صبح ظهور است
 
این عطر بهار است به هر خِطّه وزیده
«از خون جوانان یمن لاله دمیده»
این لشکر صبح است که تا شام رسیده
تا سر بزند از افق غزّه سپیده
 
آزاد شود قدس، به تکبیر و تَبارَک
جبریل بخواند «وَ رَفَعنا لَکَ ذِکرَک»
شکر خدا بنده ی زهرا شدیم
آینه ی وحدت یکتا شدیم 
با سخنِ دمبدمِ لا اِله
یکسره گوینده ی اِلّا شدیم
همنفسِ احمد مختار، نیز...
همقدمِ حضرت مولا شدیم 
تشنه ی صهبای ولای علی 
نَشئه ی جامِ میِ طاها شدیم
باده گرفتیم و زدیم از ازل 
تا به ابد، میکده سُکنا شدیم
چون ز اضافاتِ گِلِ حیدریم 
خاکِ رهِ حضرت زهرا شدیم
کوثر و زمزم که به جانها رسید 
مستِ طهورا مِیِ حَورا شدیم
 
ذکر لب هر نفسِ حیدری
کوثری ام کوثری ام کوثری
 
وصف کجا قبله ی حاجات را 
مدح کجا روح عبادات را 
با چه قلم، با چه زبان میتوان 
شرح دهم سِرّ ملاقات را
آنکه ز شب تا به سحر می‌نمود 
معنیِ احیاء و مناجات را 
شرح کجا، معنی سِرُالصلوه 
سِرُّالمُستودعِ بِالذات را
آیه به آیه همه خیرِ کثیر 
تا که کند معنیِ آیات را
سَمتِ دعایش همه، همسایگان 
بُرد ز ما جمله بلیات را
با دلِ محتاج بخوانیم ما
شافعه ی روز مکافات را
 
ذکر لب هر نفس حیدری
کوثری ام کوثری ام کوثری
 
خلقت بی فاطمه خلقت نبود 
عصمت بی فاطمه عصمت نبود
نورُ علی نور فقط فاطمه ست 
نور بجز مادرِ عترت نبود
پرتوِ توحید چو خورشید، اوست 
بی مدَدَش نورِ نبوت نبود
 قصه ی "لولاک" نخواندی مگر 
بی مهِ عصمت که امامت نبود
جز پیِ اِقدامِ فُرادای او 
پیرویِ راهِ ولایت نبود
بی روش و بی منشِ فاطمه 
روحِ شریعت و طریقت نبود
حکمتِ محض است نفس های او 
بی نفَسش این همه حکمت نبود
 
ذکر لب هر نفس حیدری
کوثری ام کوثری ام کوثری
 
 
فاطمه، سوگند به وحدانیت 
هست همه مادرِ انسانیت
لطفِ خدا چیست بجز فاطمه 
اوست همه معنیِ رحمانیت
خلقتِ نوریست سراپای او 
کیست جز او مصدرِ نورانیت
رجس و پلیدیست از آن نور دور 
هیچ نبرده ست به نفسانیت
حوریه در قالبِ انسان رسید 
وَرنَه روا نیست به جسمانیت
چادرِ پُر وصله ی خاکیِ او 
بر تنِ او جامه ی روحانیت
خصمِ ستم، عاشقِ مولا علیست 
عاشقیِ او همه عقلانیت
 
ذکر لب هر نفس حیدری
کوثری ام کوثری ام کوثری
 
محوِ علی، کیست چنان فاطمه 
یارِ علی، نیست چنان فاطمه 
گر سخن از محورِ آلِ نبی است
پاسخِ دین، چیست چنان فاطمه
کیست که در عزّ و شرف، صاحبِ...
رتبه ی عالیست چنان فاطمه
در وسطِ کوچه براهِ علی 
کیست که حامیست چنان فاطمه
عاملِ تدبیرِ دفاع از علیست 
هر که ولائیست چنان فاطمه
مادرِ زهراست که با افتخار 
مادرِ هستی است چنان فاطمه
 
ذکر لب هر نفس حیدری
کوثری ام کوثری ام کوثری
 
مادر ما، مامِ حسین و حسن 
مادر زینب سپر بوالحسن
در دل محراب کنیز خدا 
در وسط معرکه ها شیرزن
دشمن سرسختِ همه غاصبان
همچو علی روزِ عمل صف شکن
بازوی مولا به صفِ کارزار 
محو کنِ دشمنِ او با سخن
مانده نهان از همه اَش قدر و قبر
این رَوِشش ریشه کَنِ اَهرمن
درسِ شهادت ز عنایت دهد 
مادرِ ما بر همه ی مرد و زن
بهتر از این چیست برای زنان
روزِ تو "یافاطمه" شد روز زن
 
فاطمه ای مادرِ رزمندگان
فیضِ شهادت بده بر بندگان
 
قبلِ ظهورِ فرجِ مهدی اَش 
داده خدایش پسری بت شکن
روحِ خدا آمد و نور انفجار...
یافت ز سرتاسرِ ایرانِ من
خلقِ جهان را همه قبل از ظهور
میدهد آن نور نجات از محن
پرچمِ او در کفِ سید علیست 
تا برساند به امامِ زَمَن
درسِ قیامش ز ولایش رسید...
تا سوی ایران و عراق و یمن
میرسد از راه بزودیِ زود 
زمزمه ی لشکرِ دشمن شکن
از همه سو ، حمله به خصم آورَد
لشکری از خِطّه ی سرخِ کُهن
لشکری از مهدویونِ عراق
لشکری از قاسمیونِ وطن
لشکری از زینبیونِ دمشق
لشکری از فاطمیون با کفن
تا رود از کرب و بلا سوی قدس 
فتح کند ملکِ فدک تا عَدَن
 
سرخطِ سربندِ همه یک کلام...
حضرتِ زهراست علیهاسلام
 
بر در و دیوار نوشت این سخن
درس وفا در ره دین، سوختن
"در رهِ ابقای ولای علی"
کشته چو مامند، حسین و حسن
دوخته بر کشته ی گودالِ خون
بر تنِ صد چاک، عجب پیرهن
پیرهنش نیز به غارت رود 
آنکه بماند بدنش بی کفن
آه از آن چکمه که بر سینه خورد
وای از آن نیزه که شد در دهن
سرورِ ما! در رهِ دین داده ای
جان و تن و قافله ی خویشتن
بُرد غنیمت پیِ انگشتری
از تنت انگشتِ تو را راهزن
طالبِ خونِ تو رسد از حرم
صوت رسایش سوی هر انجمن
تا که بگیرد ز عدو انتقام 
با سپهی از همه‌ی ما و من
حضرتِ ارباب! لِثارات را
یکسره دریاب از این جان و تن
باده ی خونرنگِ شهادت بده
بر همه عشاقِ حرم، جانِ من!
 
کرب و بلا قبله حاجات ما
امرِ فرج ذکرِ مناجات ما
روزی که از تجسم امکان خبر نبود
روزی نبود و گردش شمس و قمر نبود
حتی مجال لحظه برای گذر نبود
جز نور احمد از دم خالق اثر نبود 
 
در ظلمتی که صبر ملک را ربوده بود
شد نور پاک فاطمه روشنگر وجود 
 
زهرا رسید و نور، جهان را فرا گرفت
در آسمان، تجلی توحید پا گرفت
ظلمت کنار رفت و جهان روشنا گرفت
این نور محض را به بغل مصطفی گرفت 
 
احمد که بوده نور رخش روح کائنات
کامل نبود بی گل او گلشن حیات 
 
عالم در انتظار هبوط فرشته بود
حوریه ای که نور، گِلش را سرشته بود
خاکی که از شعاع الهی برشته بود
دست قضا به نامه ی این گُل نوشته بود 
 
این آفتاب جلوه ای از نور سرمد است
این نسترن ملیکه ی باغ محمد است 
 
کوثر، یکی از آن همه الطاف داوری است
او مریم است و لایق شأن پیمبری است
چون آفتاب، سُنت او ذره پروری است
قرآن ناطق است که از هر بدی، بری است 
 
قدیسه هست و بانوی ملک قداست است
قدرش فراتر از شب قدرِ فِراست است 
 
دختر که بود، ام ابیها لقب گرفت
همسر که شد، حبیبه ی یکتا لقب گرفت
مادر که گشت، سرور زن ها لقب گرفت
در زندگی یگانه ی دنیا لقب گرفت 
 
با آنکه درک شوکت او کار خاتم است
فرصت برای شرح مقامات او کم است 
 
دنیا مجال نیست که او بی نهایت است
هر نکته از کرامت او صد حکایت است
این شاعرانگی سندش در روایت است
روز ظهور فاطمه، صبح قیامت است 
 
آن روز، قدر فاطمه فهمیده می شود
با حکم او بساط جزا چیده می شود 
 
روزی که چشم ها همه حیران رحمت اند
یک مشت دل‌سپرده به دنبال فرصت اند
حتی پیمبران که بزرگان امت اند
چشم انتظار شافع روز قیامت اند 
 
زهراست آنکه کار شفاعت به دست اوست
آری که اختیار قیامت به دست اوست 
 
ای سیب دلربا که نصیب علی شدی
محبوب مصطفی و حبیب علی شدی
با گوشه ی نگاه طبیب علی شدی
در شورش زمانه، شکیب علی شدی 
 
نامت کنار نام خداوند خورده است
جان علی به جان تو پیوند خورده است 
 
در مردمی که جهل به آن ها سوار شد
دختر به گور کردنشان افتخار شد
تو آمدی و عزت زن آشکار شد
این روح غرق عاطفه، صاحب وقار شد 
 
در مکتبی که نام تو در صدر نام هاست
یک زن، تجلی صفت رحمت خداست 
 
خورشید سر گذاشته بر پای شوکتت
جبریل پر کشیده به بام ارادتت
سجاده چهره سوده به درگاه طاعتت
ایاک نعبد است گواه عبادتت 
 
مادر ندیده ایم به این اوج بندگی
در بندگی نمونه و در کار زندگی 
 
تیغ علی که شهره به هر کارزار شد
خم شد به پا‌ی‌بوسی تو، ذوالفقار شد
برخواست موج و در قدمت آبشار شد
پاییز سمت خانه ات آمد بهار شد 
 
در هر چمن طراوت گل ها به بوی توست 
حتی صفای جنت الاعلی به بوی توست 
 
تو آن ملیکه ای که سراپا وقار بود
حوریه ای که چادر او وصله دار بود
همسایه با دعای شبت برقرار بود
آل عبا به محور تو استوار بود 
 
قرآن ناطقی تو و قرآن داورت
بوده است همچون آینه ای در برابرت 
 
ای رشک ساکنین جنان بیت ساده ات
دست قضا و پای قدر در اراده ات
زرین رکاب چرخ غلام پیاده ات
صبر و حیا دو ویژگی فوق العاده ات 
 
صبر تو در مسیر خدا بی نظیر بود
سعی تو داد خواه امیر غدیر بود 
 
روزی که خطبه خواندی و قرآن زبان گرفت
جان دادی و به سعی تو اسلام جان گرفت
آهی کشیدی و نفس آسمان گرفت
آهت رسید و دامن طاغوتیان گرفت 
 
این ننگ بر حکومت‌شان ماند تا ابد
باید که شرح داغ تو را خواند تا ابد 
 
می سوختی هرآینه، پروانه شاهد است
دستاس گریه کرد به تو، شانه شاهد است
بر غربت تو گریه ی مردانه شاهد است
از چاه آب آوری و خانه شاهد است 
 
وقتی به سمت چاه می افتاد راه تو
بالا می آمد آب، به شوق نگاه تو 
 
روزی که کارنامه ی اسلام دود شد
سکان دین اسیر هوای یهود شد
بی حرمتی، جوابِ سلام و درود شد
دستت به دستگیری امت کبود شد 
 
راه علی گرفتی و گشتی فدای او
بودی در اوج غربت او آشنای او
به نبی و خدیجه‌ی اطهر
به " فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ"
از نماز شب است بالاتر
نیت دست‌بوسی مادر
 
طب و مرهم نبود و هرگز نیست
برکتی هم نبود و هرگز نیست
در دو عالم نبود و هرگز نیست
از دعاهای خیر او بهتر
 
چهره اش نور کهکشان دارد
در دلش مهر بی کران دارد
با همین قامت کمان دارد
زیر پایش بهشت سرتاسر
 
دشمنان رسول می لرزند
داده حق بر رسول خود فرزند
صد هزاران پسر نمی ارزند
بر رسول خدا به این دختر
 
هست زهرا سراسر قرآن
بین احزاب و فاطر و لقمان
آل عمران و مریم و فرقان
قدر، انسان، تبارک و کوثر
 
فاطمه خود تعالی خود شد
عزت لایزالی خود شد
در همان خردسالی خود شد
مادر مهربانِ پیغمبر
 
مادر کربلا و عاشورا
حجت الله بر حجج، زهرا
در میان تمام اهل کسا
فاطمه می شود فقط محور
 
فاطمه کیست؟ صاحب افلاک
جلوه ی رب العالمین در خاک
طبق نص روایت لولاک
نیست از فاطمه کسی برتر
 
روزمادر دعا دو چندان کن
یاد، از رفتگان فراوان کن
یاد، از مادر شهیدان کن
یادی از مادر علی اصغر
هوای تازه‌ای از عرش، سرشار از وزیدن بود
و چشم  «هل اتی» از نور  «اعطیناک» روشن بود
 
نگو جای زنی در خانه‌ی لولاک خالی بود
که جای آینه در پهنه‌ی ادراک خالی بود
 
عروس خانه‌ی نهج‌البلاغه، مادر حکمت
بهشت رو به ایوان نبوت، دختر رحمت
 
همان که مادری کرده است طفل آفرینش را
همان که تربیت کرده است جمع اهل بینش را
 
همان نوری که می‌بخشید بر شب‌های دنیا نور
همان صبحی که می‌تابید تا همسایه‌های دور
 
همان نوری که بر شمع و گل و باران شرافت داد
همان انسیة‌الحورا که بر انسان شرافت داد
 
علیمه، عالمه ،راضیه، مرضیه، پُر از زهرا
نگین سبز پیغمبر به روی گنبد خضرا
 
شکوه لیلة‌القدر است و ام‌الانبیا زهرا
چه گویم از مقاماتش، و ما ادراک ما زهرا
 
به دستش جاروی تنزیه داده حی سبحانش
شهادت دسته گل‌هاییست در گلدان ایوانش
 
همان که چادرش پیغمبر حجب و حیا بوده
که این مستوره‌ی معصومه ناموس خدا بوده
 
تواضع شاخه‌ای پُر بار در باغ نمازش بود
خلوص و سادگی اسباب پررنگ جهازش بود
 
زنی چون فاطمه بر عشق عصمت داد این‌گونه
که زهرا خانه‌داری را شرافت داد این‌گونه
 
دهان روزه نان را پخت اما پای افطارش
به مسکینان و ایتام و اسیران کرد ایثارش
 
علی مظلوم، اما ظالم از او واهمه دارد
علی در خانه شمشیری دودم چون فاطمه دارد
 
علی را کاشف‌الهم، کاشف الغم؛ عشق زهرا بود
علی را با هزاران زخم، مرهم؛ عشق زهرا بود
 
خلاصه! حُسن‌های عالم و آدم فقط یکجاست
و آن هم خانه‌ی نور است و نورش حضرت زهراست
 
چراغ آسمان‌ها چادر شب‌زنده‌دارش بود
خدمتک یا علی؟ این پرسش لیل و نهارش بود
 
اگر "ام الولا" یک لحظه احساس خطر می‌کرد
دوباره چادر شب‌زنده‌دارش را به سر می‌کرد
 
خطر دیروز تا امروز تحریف حقایق بود
خطر جاماندن اندیشه‌ها از صبح صادق بود
 
اگر گهواره جنبان حسینش می‌شود سلمان
نگاه فاطمه پس بوده از آغاز با ایران
 
اگر که آب و آیینه‌ست، پس روشنگری دارد
اگر ام‌الجهاد است این! جهادی حیدری دارد
 
نیافتاد از قنوتش یک نفس  «الجار ثم الدار» 
که جوشید از قنوت پر قناتش چشمه‌های ثار
 
قنوتش از مدینه تا همین امروز عازم بود
یکی از میوه‌های مستجابش حاج قاسم بود
براساس گریز به
موضوع گریز :
مناسبت گریز :
براساس سبک شعر
روضه شور واحد تک زمینه رجز خوانی زمزمه جفت نوحه مناجات نامشخص مدح مسجدی سینه زنی واحد سنگین دکلمه دم پایانی واحد تند پیش زمینه سرود سالار زینب حاج ناظم همه جا کربلا راس تو میرود بالای نیزه ها ببینید ببینید گلم رنگ ندارد نوحه سنتی ببینید ببینید گلم رنگ ندارد سیدی ماکو مثلک الغریب غریب گیر آوردنت زبانحال به سمت گودال از خیمه دویدم من دودمه مدح و مرثیه مفاعیل مفاعیل فعول شعر خوانی
براساس قالب شعر
دوبیتی غزل قصیده مثنوی چهار پاره رباعی ترجیع بند مستزاد شعر نو شعر سپید ترکیب بند قطعه مسمط نا مشخص مربع ترکیب تک بیتی مخمس
براساس زبان
فارسی عربی ترکی
براساس شاعر
محتشم کاشانی میلاد عرفان پور امیر عباسی قاسم صرافان محمد مهدی سیار غلامرضا سازگار رضا یعقوبیان علی اکبر لطیفیان قاسم نعمتی اسماعیل تقوایی مرتضی محمود پور حسن لطفی امیر حسین سلطانی محمود اسدی علی انسانی مظاهر کثیری نژاد محمود ژولیده ولی الله کلامی زنجانی میثم مومنی نژاد حسن ثابت جو عباس میرخلف زاده سید حمیدرضا برقعی سید هاشم وفایی سید رضا موید خراسانی محمدرضا سروری یوسف رحیمی احمد بابایی محسن عرب خالقی سید پوریا هاشمی علیرضا خاکساری وحید زحمتکش شهری مهدی رحیمی زمستان حسن کردی روح اله نوروزی مرضیه عاطفی بهمن عظیمی حسین رحمانی میلاد قبایی محسن صرامی رضا آهی رضا تاجیک اصغر چرمی محمد جواد شیرازی مهدی نظری وحید قاسمی وحید محمدی محسن کاویانی مجتبی صمدی شهاب حمید رمی محمد حسین رحیمیان محمد حسن بیات لو امیر روشن ضمیر نا مشخص محمد محسن زاده گنجی امیر ایزدی حسین قربانچه رضا رسول زاده جواد حیدری محمد سهرابی محمد جواد پرچمی سيد مهدي سرخان رضا یزدانی سید مهدی موسوی حسن صنوبری محسن رضوانی سیدجواد پرئی سید محمد جواد شرافت علی سلیمیان محمدجواد غفورزاده (شفق) سید مجتبی رجبی نورآملی حسن بیاتانی عماد خراسانی رحمان نوازنی مسعود اصلانی حافظ محمدرضا آغاسی علی حسنی صمد علیزاده محمد صمیمی کاظم بهمنی مجید تال مهدی قهرمانی احسان محسنی فر شیخ رضا جعفری میثم سلطانی مصطفی صابر خراسانی محمد فردوسی علیرضا قزوه قاسم افرند محمد مهدی عبداللهی محمد خسروی جواد دیندار سعید خرازی علیرضا عنصری حسین میرزایی حسن جواهری مصطفی قمشه ای علامه حسن زاده آملی میثم خالدیان علی زمانیان حسین ایمانی سیدعلی احمدی(فقیر) سید مجتبی شجاع محمد حسین فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری) محسن داداشی امام خمینی (ره) فواد کرمانی امیر رضا سیفی احمد اکبرزاده ملا فتح‌الله وفایی شوشتری صدّیقه‌ی طاهره (علیهاسلام‌الله) محمود شاهرخي (م.جذبه) سید محمد رستگار جواد هاشمی (تربت) سید حبیب نظاری غلام‌رضا دبیران محمدحسین علومی تبریزی سعید بیابانکی سعید توفیقی علیرضا لک جواد محمد زمانی آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی سید یاسر افشاری محمود کریمی احمد واعظی آیت الله وحید خراسانی حضرت آقای خامنه ای سید الشهدا عبدالجواد جودی خراسانی بهروز مرادی سالک قزوینی رفیق اصفهانی سید رضا حسینی (سعدی زمان) بابافغانی شیرازی تأثیر تبریزی صغیر اصفهانی (ره) وحید مصلحی یاسر حوتی حسین رستمی محمد بنواری (مهاجر) محمد بیابانی علیرضا شریف هادی جان فدا علی آمره حامد تجری مصطفی متولی مجتبی خرسندی علی صالحی علیرضا بیاتانی مهدی رحمان دوست مهدی نسترن سید محمد جوادی سید مهدی جلالی مجتبی روشن روان حامد خاکی سید محمد علی ریاضی احسان مردانی مهدی مومنی مریم سقلاطونی مجتبی شکریان همدانی عارفه دهقانی حسینعلی شفیعی (شفیع) رضا پیروی سعید پاشازاده ناصر حامدی رضا قاسمی حامد جولازاده پیمان طالبی میلاد حسنی امیر حسام یوسفی نوید اسماعیل زاده عباس شبخیز قراملکی (شبخیز) مهدی جهاندار کرامت نعمت زاده علی اصغر حاج حیدری مهدی صفی یاری محمد علی بیابانی محمد امین سبکبار هانی امیر فرجی سینا نژادسلامتی رسول میثمی صباحی بیدگلی وصال شیرازی مهدی پورپاک فاطمه نانی زاده محسن خان محمدی حبیب نیازی مجید لشگری میرزا احمد عابد نهاوندی(مرشد چلویی) آیت الله سیداحمد نجفی(آقاجون) محمد جواد خراشادی زاده ناظرزاده کرمانی سیدجلال حسینی احمد جلالی حسین عسگری علی اصغر کوهکن حجت الاسلام میر تبریزی محسن مهدوی حبیب الله چایچیان رضا فراهانی محمدرضا شمس خاکی شیرازی ابراهیم بازیار عباس احمدی سید محمد اویار حسینی محمد احمدی مرحوم الهیار خان (آصف) جواد قدوسی مجید قاسمی محمد رسولی داوود رحیمی مسعود یوسف پور حیدر توکل فاضل نظری علی ناظمی صفایی جندقی کریم رجب زاده میرزا یحیی مدرس اصفهانی غلامرضا کافی عمان سامانی مهدی محمدی پانته آ صفایی محمد بختیاری حمیدرضا بشیری محمدسعید عطارنژاد پروانه نجاتی نیما نجاری علی اشتری جعفر خونویی رضا دین پرور محمد ظفر سید رضا میرجعفری خوشدل تهرانی مهدی نعمت نژاد محسن راحت حق سجاد محرابی سید فرید احمدی مهدی زنگنه کاظم رستمی روح الله عیوضی علی اصغر ذاکری گروه یا مظلوم امیر حسین حیدری امیر اکبرزاده مهرداد مهرابی سید محمد بابامیری توحید شالچیان نغمه مستشار نظامی رحیم معینی کرمانشاهی سید محمد میرهاشمی امیرحسین الفت غلامحسین پویان احمد علوی فیاض هوشیار پارسیان مرتضی امیری اسفندقه محمدعلی مجاهدی جعفر بابایی(حلّاج) اصغر عرب فرشته جان نثاری سیدمحسن حبیب لورسه محمد علامه صادق رحمانی فرهاد اصغری یاسر مسافر عباس ویجویی عباس عنقا منوچهر نوربخش سیدحسن حسینی محمدجواد باقری محمد ارجمند محمد عظیمی محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) محمدسعید میرزایی مهدی خطاط ادیب الممالک فراهانی محمدعلی رحیمی محمد قاسمی احسان نرگسی رضاپور داریوش جعفری حامد آقایی سید محسن حبیب الله پور مجتبی حاذق محسن حنیفی آرش براری بهنام فرشی هستی محرابی طاها ملکی یاسر قربانی محمد داوری امیرحسین آکار اسماعیل شبرنگ آرمان صائمی علی رضوانی عماد بهرامی عادل حسین قربان امیرعظیمی حبیب باقرزاده حسین محسنات علی اصغر یزدی مجتبی رافعی میثم خنکدار ابراهیم لآلی قاسم احمدی مهدی علی قاسمی پوریا باقری علی اکبر نازک کار نوید اطاعتی فاطمه خمسی مهدی میری مجتبی کرمی محمد دستان علی کاوند مهدی قربانی محمد مبشری محمدرضا رضایی موسی علیمرادی محمدعلی نوری میلاد یعقوبی حسین صیامی مرتضی مظاهری میرزا احمد الهامی کرمانشاهی ناصر دودانگه علیرضا وفایی(خیال) امیر فرخنده حسین واعظی سعید نسیمی محسن غلامحسینی منصوره محمدی مزینان ابراهیم روشن روش سید علی حسینی مرضیه نعیم امینی حمید فرجی امیرعلی شریفی جعفر ابوالفتحی محمد کاظمی نیا امیر علوی رضا قربانی مهدی کاشف امیرحسین محمودپور رضا اسماعیلی حسن فطرس عالیه رجبی رضا باقریان محسن عزیزی محمدرضا ناصری روح الله پیدایی محمد زوار ایمان کریمی مصطفی رفیعی مجتبی قاسمی محمود قاسمی مجید خضرایی یونس وصالی محمود یوسفی ایمان دهقانیا بردیا محمدی مجتبی دسترنج ملتمس محمد مهدی شیرازی محسن زعفرانیه حسین خیریان حامد شریف مهدی شریف زاده ابالفضل مروتی مصطفی کارگر معین بازوند سید جعفر حیدری محسن ناصحی روح الله قناعتیان محمدحسین ملکیان مقداد اصفهانی رسول عسگری عفت نظری سجاد شاکری احمد ایرانی نسب مسعود اکثیری حسن رویت علی سپهری سید امیر میثم مرتضوی سیدمحمد مظلوم حسین رضایی حیران علی مشهوری (مهزیار) علی قدیمی نیر تبریزی فیاض لاهیجی حسین عباسپور محمد بن یوسف اهلی شیرازی جویای تبریزی (میرزا دارا) سید رضا هاشمی گلپایگانی سید علی اصغر صائم کاشانی امیرحسین کاظمی سارا سادات باختر علی اصغر شیری محمد حسین آغولی (ترکی شیرازی) سلمان احمدی وحید اشجع مهرداد افشاری مرجان اکبرزاد محمد-مهدی-امیری شهره انجم شعاع عبدالحمید-انصاری‌-نسب مرتضی-بادپروا محمدرضا-بازرگانی زهرا براتی امیرحسن بزرگی متین زهرا بشری موحد سید-حکیم-بینش فاطمه‌ سادات پادموسوی سعید-تاج‌-محمدی مهدی چراغ‌زاد حامد حسینخانی سیده فرشته حسینی سیدموسی حسینی کاشانی علی‌اصغر الحیدری (شاعر هندوستانی) محمد سجاد حیدری سمیه خردمند ایرج میرزا محسن سیداسماعیلی میرزا محمد باقر صامت بروجردی میرزا حاجب بروجردی (افصح الشعراء) میرزا محمد رفیع (رفیع‌الدین) (واعظ قزوینی) آشفته شیرازی سید وحید حسینی مسعود مهربان مهدی انصاری رضا حامی آرانی سید حسن رستگار محمدجواد وثوقی حمید کریمی اسماعیل روستایی احمد شاکری ابراهیم زمانی محمد کیخسروی محمد جواد مهدوی یاسین قاسمی حسین کریمی مهدی امامی جواد کلهر مجتبی فلاح محمدجواد غفوریان پدرام اسکندری حسن اسحاقی نوید طاهری محمود مربوبی سیروس بداغی میلاد فریدنیا شهریار سنجری رضا ملایی مجید رجبی امیرحسین نجمی عمران بهروج صادق میرصالحیان حجت بحرالعلومی محمدحسین ذاکری رسول رشیدی راد زینب احمدی حامد خادمیان حمیدرضا محسنات حسین اخوان (تائب) محمود شریفی مهدی مقیمی وحید دکامین شهرام شاهرخی فرشید یارمحمدی علی فردوسی رضا شریفی سیدعلی رکن الدین عبدالحسین مخلص آبادی حسین سنگری رضا هدایت خواه مهران قربانی محسن قاسمی غریب سید مصطفی غفاری جم سید مسعود طباطبایی احمد عزیزی حسین زحمتکش حمید عرب خالقی سجاد روان مرد میثم کاوسی رضا مشهدی امیرحسین وطن دوست محمد کابلی محمدهاشم مصطفوی محمد دنیوی (حاتم) علی اکبر حائری محمدرضا طالبی کمیل کاشانی محمدباقر انتصاری مرتضی عابدینی علی حنیفه عبدالرضا کوهمال جهرمی سینا شهیدا مهدی فرجی حسنا محمدزاده سید مصطفی مهدجو علی میرحیدری علی خفاچی حسین ایزدی پرویز بیگلری چاوش اکبری زهرا هدایتی هاشم طوسی (مسلم) نجمه پورملاکی نادر حسینی سجاد شرفخانی علی زارعی رضایی محمدعلی رضاپور سید محسن حسینی مرحوم نادعلی کربلایی ابوالفضل عصمت پرست مجتبی نجیمی مجید نجفی مجید بوریان منش علی علی بیگی سید محسن علوی محمد جواد مطیع ها ناهید رفیعی امیررضا یوسفی مقدم سید علی نقیب ایوب پرندآور نوید پور مرادی علی ذوالقدر سید ابوالفضل مبارز علی شکاری حمید رحیمی انسیه سادات هاشمی محسن حافظی عبدالحسین میرزایی مهدی قاسمی رضا خورشید فرد وحیده افضلی سید محمد حسین حسینی محمد سجاد عادلی مهدی زارعی سید محمد جواد میرصفی یدالله شهریاری امید مهدی نژاد محمد صادق باقی زاده محمد خادم محمدرضا کاکائی سید حجت سیادت مهدی مردانی جواد محمود آبادی حسین شهرابی حامدرضا معاونیان احمد جواد نوآبادی محمد علی قاسمی خادم عرفان ابوالحسنی ظهیر مومنی سید صادق رمضانیان عاطفه سادات موسوی عاصی خراسانی علی محمدی حسین زارع سید مصطفی سیاح موسوی حمید محبی وحید نوری حسین اوتادی هادی ملک پور مهدی کبیری محمدرضا نادعلیان فرشید حقی رامین برومند (زائر) محمدرضا اسدی سجاد زارع مولایی سید امیر حسین فاضلی سید مصطفی حسینی راد محمد رستمی محسن همتی محمود تاری سید واصفی غلامرضا شکوهی کمیل باقری محمد حسین بناریان لیلا علیزاده مهدی حنیفه جواد کریم زاده سید صابره موسوی میرزا محمد تقی قمی (محیط) حاج ملا احمد بن محمد مهدی فاضل نراقی (صفایی) عباس همتی یغما جندقی حامد محمدی محمد جبرئیلی گروه قتیل العبرات فاطمه عارف نژاد
براساس مداح
حاج منصور ارضی حاج محمود کریمی حاج محمدرضا طاهری حاج سعید حدادیان حاج میثم مطیعی حاج مجید بنی فاطمه حاج حمید علیمی حاج حسین سیب سرخی حاج مهدی سلحشور حاج سید جواد ذاکر حاج جواد مقدم حاج عبدالرضا هلالی حاج سید مهدی میردامادی حاج مهدی رسولی حاج حسن خلج حاج مهدی لیثی حاج نریمان پناهی حاج سید رضا نریمانی حاج احمد واعظی حاج حسین طاهری حاج مهدی سماواتی حاج محمد حسین پویانفر حاج سید حمیدرضا برقعی نا مشخص حاج میثم مؤمنی نژاد حاج مهدی اکبری حاج قاسم صرافان حاج مهدی مختاری حاج محمدرضا محمدزاده حاج کاظم اکبری حاج ابالفضل بختیاری حاج محمدرضا آغاسی حاج حنیف طاهری حاج وحید نادری حاج حسین رضائیان حاج امیر عباسی حاج محمد بیابانی حاج سید علی رضوی حاج سید مهدی هوشی السادات نزارالقطری حاج اسلام میرزایی حاج حسین سازور حاج محسن عرب خالقی حاج صابر خراسانی سید رسول نریمانی محمد جعفری ارسلان کرمانشاهی جبار بذری حاج اکبر مولایی حاج امیر برومند حاج محمدرضا بذری حاج حیدر خمسه حاج حسن حسین خانی حاج حسین عباسی مقدم حاج غلامحسین علیزاده حاج حسین عینی فرد حاج مهدی رعنایی حاج مصطفی روحانی حاج روح الله بهمنی حاج امیر کرمانشاهی حاج میرزای محمدی حاج وحید گلستانی حاج سید امیر حسینی علی فانی حاج سید علی مومنی حاج امین مقدم حاج محمد کمیل حاج محمد حسین حدادیان حاج سعید پاشازاده حاج مقداد پیرحیاتی حاج محمد سهرابی حاج محمد فصولی کربلایی حاج فرهاد محمدی حاج ابوذر بیوکافی حاج سید محمد جوادی حاج سید محمد عاملی حاج وحید یوسفی حاج محمد یزدخواستی حاج مجتبی رمضانی کویتی پور حاج محسن صائمی حاج حسین رستمی مرحوم استاد محمدعلی کریم خانی حاج حسین باشی حاج مهدی وثیق حاج شیخ محمد ناصری سید علی حسینی حاج محمد امانی مرحوم محمدعلی چمنی حاج رضا قنبری حاج عبدالله شیران مرحوم استاد سلیم موذن زاده حاج علی اصغر ارغوان مرحوم حاج فیروز زیرک کار سید حسین قاضی سید مهدی حسینی استاد محسن فرهمند حاج احمد عثنی عشران حاج محمد احمدیان حاج صادق آهنگران حاج اکبر نوربهمنی سیدرضا میرجعفری سیدرضا تحویلدار ایمان کیوانی حاج محمدحسین عطائیان حاج حسن شالبافان حاج محمدصادق عبادی حاج علی عرب حاج علیرضا قزوه حاج آرش پیله وری حاج مهدی تقی خانی حاج یزدان ناصری حاج امیرحسن محمودی حاج حمید دادوندی حاج احمد نیکبختیان حاج امیرحسن سالاروند حاج هاشم سالار حسینی حاج ابراهیم رحیمی حاج محمد صمیمی حاج حمیدرضا قناعتیان حاج محسن عراقی حاج محسن طاهری حاج حسین ستوده حاج مهدی دقیقی حاج حسین رجبیه حاج رحیم ابراهیمی حاج حسین فخری حاج صادق حمزه حاج حسین هوشیار حاج حسین جعفری استاد رائفی پور حاج داوود احمدی نژاد مرحوم مرشد حسین پنجه پور حاج سید محمد حسینی حاج هادی گروسی حاج محمدرضا مختاریان حاج حسن کاشانی حاج وحید جلیلوند حاج حیدر منفرد حاج علی مهدوی نژاد حاج مرتضی امیری اسفندقه حاج حسین خلجی حاج وحید قاسمی حاج سید محمود علوی حاج سعید قانع حاج سید جعفر طباطبائی حاج حسین محمدی فام حاج هادی جان فدا حاج علی علیان حاج صادق کریمی حاج محسن توکلیان حاج محمد قربانخوانی حاج حسن رضا عبداللهی حاج مرشد میرزا مرحوم مرشد میرزا حاج مهدی اقدم نژاد شهید حسین معز غلامی حاج حسین رحمانی حاج علی اکبر سلحشور حاج محمد گرمابدری حاج محمد جواد احمدی حاج احمد اثنی عشران حاج جواد ابوالقاسمی حاج محمد مهدی اسماعیلی حاج محسن حسن زاده حاج اکبر بازوبند آیت الله سید محمدحسن طهرانی مجید رضانژاد محمدجواد توحیدی حاج یدالله محمدی مرحوم سید مهدی احمدی اصفهانی حاج محمود گرجی حاج رضا علی رضایی حاج جواد باقری حاج سید ابراهیم طاهریان حاج مسعود پیرایش حاج محمدرضا نوشه ور حاج حسن بیاتانی حاج علی اکبر زادفرج حاج علی جباری حاج علی کرمی حاج سعید خرازی حاج هادی ملک پور حاج حسن عطایی حاج محمد کریمی حاج محمد رستمی حاج جواد حیدری