محضر نور است هرجا دیده ی تر حاضر است

محضر نور است هرجا دیده ی تر حاضر است
گریه؛ خورشیدی است که از شب فراتر..،حاضر است
 
اشکِ ما مهریه‌ی زهراست..،مهر مادری‌ست
ظرفِ چشم ما کنار حوض کوثر حاضر است
 
وقتِ عرضِ دستبوسی اش،مدینه دیده بود
زودتر از دیگران،شخص پیمبر حاضر است
 
فاطمه یعنی همان آئینه‌‌ی پروردگار
فاطمه یعنی خدایت در برابر حاضر است
 
لیله القدر است..،قدرش قابل توصیف نیست
گرچه از آغاز خلقت فیض منبر حاضر است
 
ساختار پنج تن را حولِ زهرا ساختند
فاطمه در قلب آن مانند محور حاضر است
 
در کلاس فاطمه اعجاز را باید شناخت
فضّه در تائید آن با کوهی از زر حاضر است
 
وقتِ سختی فاطمه پشت مرا خالی نکرد
وقت حلِّ مشکلِ فرزند ، مادر حاضر است
 
حاجتم را تا که گفتم ، زود زهرا رفع کرد
طفل تا لب تر کند ، نانِ معطر حاضر است
 
هم طراز شأنِ اقیانوس جز دریا نبود…
در کنارِ نام زهرا نامِ حیدر حاضر است
 
زیرِ چتر چادرش معراج را حس می کنیم
رُشد خواهی کرد هرجایی که بستر حاضر است
 
فاطمه تقدیر من را نذر عطشانش نوشت
از طفولیّت برایم نقشِ نوکر حاضر است
 
گُم نخواهد کرد ما را بین آن هُولُ وَلا
بانوی قامت‌خمی که صبحِ محشر حاضر است
 
شال حیدر وا شد امّا دست زهرا وا نشد
فاطمه پای علی تا روز آخر حاضر است
▪️
تیزی مسمار کافی بود مادر جان دهد…
آه! پهلویش برای ضربه‌ی در حاضر است؟!
6
0
موضوعمدح | هجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعربردیا محمدی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت