از همه زندگی ام عشق فقط حاصل شد

از همه زندگی ام عشق فقط حاصل شد 
عشق حرفی است که از کنج لبت نازل شد  
گر چه جولانگه تو پهنه ی اقیانوس است 
کشتی مهر تو را کنج دلم ساحل شد 
خواستم از دم هویِ تو هدایت یابم
سوی درگاه تو آمد دل من سائل شد 
تا که سرگشته شدم ذکر تو را من خواندم 
دینم از مهر و تولای علی کامل شد
بهر شکرانه ی آن که تو شدی مولایم 
جان دهم گر چه تو را هدیه ی ناقابل شد 
 
من از آن روح طهورایی تو می خواهم 
راه روشن کنی و با تو بیابم راهم 
 
کمترین سایه ی یک سایه ی تو خورشید است 
درگه لطف تو تنها حرم امید است 
مات از نور فروغ رخ تو تا محشر 
زهره و اختر و شمس و قمر و ناهید است 
هر چه بارید به عالم همه از یُمنِ تو بود 
در شگفتم چه کسی از کرمت نومید است 
بیدمجنونِ دلم شاخه به خاکت انداخت 
دلم از شوق نسیم تو به سان بید است 
هر که دم می زند از ذات احد می داند 
که ولایت همه ی رمز همین توحید است 
 
شرح تو هیچ نیاید ز کسی غیر خدا 
اوست شایسته فقط تا کند وصف تو را 
 
هر چه گوییم همه شعر و محبت باشد 
همگی زمزمه ای بهر ارادت باشد
می شد ای کاش به غیر تو نبندم دل را 
کار نا ممکن ما درک مقامت باشد  
تو خودت معرفتت را به دل ما بچشان
فقط این معرفت از راه کرامت باشد 
یک نگاه تو بس است ای گل زهرا ما را
گوشه ی چشم تو وَاللهِ قیامت باشد 
هر که آید به حریمت دل او میگیرد 
کاظمینت به خدا عرش ولایت باشد
 
از ازل مهر ولایت به دلم می بارد 
نام زیبای علی در تو تجلّی دارد 
 
اولین کار تو در هر دو جهان دلبری است
اصل شأن تو همان منصب پیغمبری است
حکم حق ختم نبوت شده ورنه بی شک 
روح والای تو شایسته ی این سروری است 
دل ما را گرهِ حبل متین عشقت 
کِشد آن جا که تویی و به جنان برتری است 
دل سپردن به تو معنای خدایی شدن است
هر که شد پیرو راهت به خدا حیدری است 
وقت جان دادنم ای زاده ی زهرا به لبم 
نام زیبای تو آن زمزمه ی آخری است 
 
ما هنوز از کرمت شوق عنایت داریم 
به خدا بر حرمت میل زیارت داریم 
24
0
موضوعمدح امام موسی ابن جعفر الکاظم (علیه السلام)
گریز
شاعرمحمد مبشری
قالبترکیب بند
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت