من که جلد بام شاه مشهدم

من که جلد بام شاه مشهدم
دست بر دامان پر مهرش زدم
نان خوبان‌ میخورم گرچه بدم
(مَن اَراد الله) خواندم آمدم
 
سفره دار ما گدایان السلام
کاظمین الغیظ قرآن السلام
 
هرکجا سخت آمده دنیا به ما
گوشه‌ چشمی کردی ای آقا به ما
یک علی دادی و‌یک‌ زهرا به ما
جور شد پس فیض دق الباب ما
 
گرچه دورم ای خدای کاظمین
طوس و قم‌ دارد هوای کاظمین
 
گریه آوردم‌ که خوشحالم کنی
میشود آیا سبک بالم کنی..
گر نشد صفوان‌ جمالم کنی..
راضیم براینکه حمالم‌ کنی
 
 دلخوشم‌ حمال کوی دلبرم
بار زوار شما را میبرم
 
تا نظر سمت کلافی میکنی
بر گلیمت عرش بافی میکنی
خوش بدیها را تلافی میکنی
بشر مطرب را تو حافی میکنی
 
کاش ای آقا که ذره پروری
یک سحر از کوچه ما بگذری
 
بنده نفسیم ایمانی بده
نسخه فوری درمانی بده
یاد ما رسم مسلمانی بده
سفره را وا کن به ما نانی بده
 
انبیا هم مثل ما پشت درند
نان خشکت را تبرک میبرند
 
ای فدای اشکهای‌ جاریت
داغ بر دل شد شب از بیداریت
بین‌ آن بیتوته ی اجباریت
داد زندانبان عجب دلداریت
 
یا مخلص گفتی و دل‌زار شد
مادرت بالا سرت تبدار شد
 
هرکس آمد رد شد از روی عبا
وای من ماندی به زیر دست و پا
زیر لب گفتی امان از کربلا
ذبح شد جد غریبم بی هوا
 
تا سواران بین خیمه تاختند
عمه جانم‌ را زمین انداختند
100
0
موضوعمدح امام موسی ابن جعفر الکاظم (علیه السلام)
گریزشهادت امام موسی ابن جعفر الکاظم (علیه السلام) | عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرسید پوریا هاشمی
قالبمربع ترکیب
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت