آسمان و زمین با زینب

آسمان و زمین با زینب
دیده هاشان زگریه پرخون است
فاطمه دست بر کمر دارد
درد پهلوی او افزون است
 
به گمانم مصیبتی بر پا
به میان زمین کرب و بلاست
شمر بر روی سینه ی مولا
ذکر خواهر فقط واویلاست
 
نیزه ای را میان حنجر او
دشمن از روی جهل خود جا کرد
اندکی نیزه اش را چرخاند
ناگهان در گلوی او تا کرد
 
هر که با هر چه در توانش بود
راهی قتلگاه آقا شد
نینوا گشته پر زخون خدا
تکه تکه عزیز زهرا شد
 
بین شمشیر و نیزه در گودال
پیکر بی سر برادر دید
خم شد و جای مادرش زهرا
بوسه گاه رسول را بوسید
 
به خدا گشته پیر و زار و حزین
زینب از فرط غصه و ماتم
کمرش خم شده دخت علی
ز فشار غریبی و زین غم
18
0
موضوعقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرجواد قدوسی
قالبچهار پاره
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت