گرچه بعد از غم تو، طی شده دورانی چند

گرچه بعد از غم تو، طی شده دورانی چند
ما ندیدیم دراین شهر رفیقانی چند
 
شهر من، نان مرا خورد و نمک‌گیر نشد
هیچکس مثل من از زندگی‌اش سیر نشد
 
حق مارا سر هر قِصه که می‌شد خوردند
قاتل مادر من‌ را روی منبر بردند
 
باخبر نیست در عالم کسی از حال حسن
قنفذ از کوچه‌ی ما رد شد و خندید به من
 
آن چهل مرد که آتش‌زن جنت بودند
در صف اول هر وعده جماعت بودند
 
شیرِ غرّان جمل بودم و تاوان دادم
سال‌ها قبل درآن کوچه‌ی بد جان‌ دادم
 
سوختن چاره‌ی این خسته‌ی غم‌پرور بود
از عسل آتش این زهر گواراتر بود
 
مادرم از دل آزرده‌ی من باخبر است
"مرگ" از دیدن قنفذ به‌خدا خوب‌تر است
 
مثل آن پهلوی زخمیِ گرفتار شده
جگر پاره‌ی من پاره‌ی مسمار شده
 
کاش ثانی، عوض فاطمه من‌ را می‌زد 
جای مادر لگدش را به تن ما می‌زد 
 
کاش می‌شد که به بالای سرم شب برسد
خبر طشت مبادا که به زینب برسد
 
چشم من تا دم مرگ‌ست به دنبالِ حسین
روضه‌ی طشت کجا، روضه گودالِ حسین؟!
25
0
موضوعشهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزماجرای کوچه (فدک) حضرت زهرا (سلام الله علیها) | هجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرحسین قربانچه,سید پوریا هاشمی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت