هان! بگیر اینک مرا بر دست خویش

هان! بگیر اینک مرا بر دست خویش
تا کنم قربان به راهت، هست خویش
 
نیستی تنها تو در این مرحله
در کمین، تیر و کمان حرمله
 
گر به قنداق است، دست و پای من
بین گلوی نازک و زیبای من
 
شیر‌خوارم لیک باشم شیرخو
گر ندارم پا، ولی دارم گلو
 
این منم مرغ بهشتی‌آشیان
بر سر دستت، به طوبی پرزنان
 
شد به میدان شاه و اصغر در برش
تا کند تر، خشک‌لعل احمرش
 
زاده‌ی زهرا، عزیز بوتراب 
خواست بهر کودک شش ماهه، آب
 
در اِزای آب، تیر حرمله
بس فکندی در ملائک، غلغله
 
از کمانش، تیر کین تا پر گرفت
جا به حلق نازک اصغر گرفت
 
گشت آماج سه‌شعبه‌تیر‌ کین
حلق اصغر، هم‌چو کتف شاه دین
 
تیر چون از کتف آن شه درگذشت
در جنان از قلب پیغمبر گذشت
 
چون نبُد تاب تکلّم کردنش
نکته‌ها بُد در تبسّم کردنش
 
یعنی ای بابا! گُلت، شاداب شد
وه! چه نیکو، اصغرت سیراب شد!
21
0
موضوعشهادت حضرت علی اصغر (علیه السلام)
گریز
شاعرخوشدل تهرانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت