معصومه‌ای که تالی زهرای اطهر است

معصومه‌ای که تالی زهرای اطهر است
ناموس حقّ و دختر موسی بن جعفر است
 
هم‌چون رضا برادر والاتبار خویش
باشد غریب و دور ز بابا و مادر است
 
نومید کس نرفته و هرگز نمی‌رود
تا حشر هر که چشم امیدش بر این در است
 
جبریل گرد این حرم آهسته می‌پرد
خواهر دلش شکسته‌ی هجر برادر است
 
گویی که یاد روی رضا می‌کند هنوز
بهر برادر اشک فشان چشم خواهر است
 
با پهلویی شکسته به قم آید از بقیع
زهرا دلش گرفته‌ی غم‌های دختر است
 
چشم و چراغ فاطمه است و به ماتمش
هر دیده را که بنگری از خون دل، تر است
 
معصومه خود به عمّه‌ی خود گریه می‌کند
زینب که از ستاره غم او فزون‌تر است
 
آن خواهری که هر چه نظر کرد روی نی
دید آفتاب، نیزه نشین است و محشر است
 
گفت: ای هلال یک‌شبه‌ام! ای که همرهت
هجده ستاره است و مرا در برابر است!
 
چون آسمان کوفه گرفته دلم حسین
قرآن بخوان که صوت تو تسکین خواهر است
 
ای «رستگار»! کاش نمی‌شد به خون، خضاب!
مویی که جای شانه زدن‌های مادر است
21
0
موضوعوفات حضرت معصومه (سلام الله علیها)
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
شاعرسید محمد رستگار
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت