عمری مرا خون جگر، قوت و غذا بود

عمری مرا خون جگر، قوت و غذا بود
شیرین ترین قوتم همین زهر جفا بود
 
با کس نگفتم لحظه ای، اسرار خود را
اسرار من در کربلای کوچه ها بود
 
من جای سیلی را به روی ماه دیدم
این جای پنجه مخفی از بابای ما بود
 
یک ضربه سنگین تر ز تیغ ابن ملجم
این ضربه کاری بود، چون که بی هوا بود
 
آندم که پاره گوشوار مادرم شد
عرش خدا شرمنده از خیرالنسا بود
 
دیدم که سرو قامت حوریه خم شد
پس شانه لرزان من او را عصا بود
 
ام المصائب هم ندید این صحنه ها را
حتی نهان این غصه از خون خدا بود
 
از درد راه خانه را گم کرد مادر
نقش زمین در کوچه جان کبریا بود
 
در کوچه ها پایان نشد این ماجرا ها
این تازه، ای مردم شروع ماجرا بود
 
بین در و دیوار دیدم مادرم را
در دود و آتش وای، زیر دست و پا بود
 
گاهی به یاری فضه را میخواند و گاهی
در ناله اش یا مصطفی یامرتضا بود
 
یک عده بی غیرت به خانه حمله کردند
هر رهگذر میدید اما بی‌صدا بود
 
با ریسمان،جمعی علی را می‌کشیدند
مولای ما مأمور بر صبر و رضا بود
 
مادر به امداد پدر خود را کشانید
با اینکه رنجور از فشار دنده ها بود
 
بازوی زهرا ناگهان از کار افتاد
دامان مولا شد رها،غوغا بپا بود
 
با حرف بد ما را به یکسوپرت کردند
قنفذ دمادم با مغیره هم‌نوا بود
 
ما زیر دست و پا و مادر باز برخواست 
این ماجرا، خود کربلا در کربلا بود
 
این بار اول بود، خونین شد حسینم
زینب اسیر خشم و غیظ اشقیا بود
 
خون میچکید از چادر زهرای اطهر
دستش به معجر زینب از هول بلا بود
 
زهر جفا اینجا به کامم ریخت دشمن
روزیکه روز غربت آل عبا بود
 
آری از اینجا مجتبی پاره جگر شد
گریان بما روح لطیف مصطفا بود
 
خونخواه آل فاطمه،مهدی زهراست
او خود از اول شاهد یوم‌العزا بود
53
0
موضوعشهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزماجرای کوچه (فدک) حضرت زهرا (سلام الله علیها) | هجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
شاعرمحمود ژولیده
قالبقصیده
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت