- صفحه اصلی
- عجب خوابی، عجب حالی، عجب رؤیای شیرینی

عجب خوابی، عجب حالی، عجب رؤیای شیرینی
لینک
https://ayohalmazloom.com/p-381484
عجب خوابی، عجب حالی، عجب رؤیای شیرینی
چه زیبا میشود وقتی، پدر را خواب میبینی
عجب عشقی، عجب شوری، عجب عطر دل انگیزی
چه رؤیاییست با یاد پدر از خواب برخیزی
چه کس بیدار کرده دختری که گرمِ رؤیا بود
که در گلزار سرسبز پدر محوِ تماشا بود
چه کس حالا جوابی میدهد چشم پر آبم را
به بیداری نخواهم داد شیرینیِّ خوابم را
کجا رفته؟ کجا عمه؟ همین لحظه، همین جا بود
همین حالا، همین دلخسته در آغوش دریا بود
همین حالا کنارم بود و از غمها رهایم کرد
دوباره جان به من داد و رقیه جان صدایم کرد
نیامد بر لبم لبخند و از غمها دلم پوسید
به جبرانش پدر با گریه لبهای مرا بوسید
دوباره دستِ گرمش را به دُورِ گردنم انداخت
نگاهی بر رُخِ زرد و کبودیِّ تنم انداخت
دویدم کودکانه باز هم دنبال من میکرد
لب خشکش به هم خورد و سؤال از حال من می کرد
رقیه دخترم خوبی؟ بیا بابا در آغوشم
اگر دردِ دلی داری بگو آهسته در گوشم
تو هر جایی که میرفتی، من از بالای نی دیدم
تو هر دفعه زمین خوردی، تو را از دور بوسیدم
زمین خوردی و چشمم را به گریه باز میکردم
تو را از روی نیزه با نگاهم ناز میکردم
من از بالای نی خون گریه میکردم به احوالت
خبر دارم چه شد آن شب که خونین شد پر و بالت
دعا کردم به احوالت، دعایی تو به حالم کن
اگر در راه صد دفعه کتک خوردی حلالم کن
::
چه میفرمایی ای بابا به قربان سر و رویت
هر آنچه شد به من جانا فدایِ تار گیسویت
نمیخواهم بیازارم تو را حالا که مهمانی
نمیخواهم تو را از کف دهم امشب به آسانی
چه باید گفت ای بابا از این اوضاعِ آشفته
هزاران درد و غم دارم، هزاران حرف ناگفته
تو را تا زندهام در پنجهی هر کس نخواهم داد
به دست این و آن هرگز، سرت را پس نخواهم داد
در آغوشم بخواب آرام عزیزم خستهی راهی
چرا دیر آمدی بابا، مگر ما را نمیخواهی
بخواب آرام اینجا دشمنِ نامهربانی نیست
بخواب آغوش من امن است، اینجا خیزرانی نیست
گُلِ من! آمدی اما شمیم یاس جا مانده
تو را آوردهاند اما عمو عباس جا مانده
پس از تو بارشِ بارانِ غم آغاز شد بابا
پس از تو دخترت با تازیانه ناز شد بابا
پس از تو سهم ما تُندی و خشم و اَخم شد بی حد
در این مدت، تمام پیکر ما زخم شد بی حد
تو رفتی و النگویم طنابِ شمر و خولی شد
دلیل درد بازویم، طنابِ شمر و خولی شد
پذیرایی به غیر از سیلی قاتل نمیبینم
نگاهت میکنم بابا، ولی کامل نمیبینم
مرا پای برهنه روی سنگ و خارها بردند
مرا کوچه به کوچه از دل بازارها بردند
شبی افتادم از ناقه که زجر آمد سراغ من
چنان آمد که گویی آتش افتاده به باغ من
نمیگویم چه شد بابا، سخن کوتاه و سربسته
پس از آن نیمه شب، از زندگی کردن شدم خسته
4
0
موضوعشهادت حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمجتبی شکریان همدانی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت

از ناقه افتادم زمین کجا بودی بابا
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

کنج خرابه را بیت الحزن کنم
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)

با بوسه برتو جان می سپارم دیگر توان ماندن ندارم
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)

دنیا چرا من بابا ندارم در سایه ی او ماوا ندارم
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

ای که شانه کشیده زهرا به گیسوی تو
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

ماه زهرا آمد ، کنج ویرانه
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

امشب مهتابم آمده تعبیر خوابم آمده
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زهرا (سلام الله علیها) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

می شناسم من ای عمه جان این مهمان را
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

ارث حیدر بود ای پدر جان
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزحضرت زهرا (سلام الله علیها) | حضرت زهرا (سلام الله علیها)

همچون علی آمدی ای پدر جان
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)

خرابه نشینان پدر آمده
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

از چه شد گیسویت رنگ خاکستری
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزحضرت زهرا (سلام الله علیها)

شب است و در خرابه مرا مهمان رسیده
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزحضرت زهرا (سلام الله علیها)

اشک من پیوسته پایم از ره خسته
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزحضرت زهرا (سلام الله علیها) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

چه مهمان عزیزی به ویرانه ام آمد
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

رسم مهمانی نبود ای سوره ی نور
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزحضرت زهرا (سلام الله علیها)

خوش آمدی خرابه شد گلشن
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزحضرت زهرا (سلام الله علیها)

من نیمه جان و جانانم آمد
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)

ای مه نیزه نشین شام ماتم سر رسید
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

ای سر تو که ای و از کجا می آیی
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)

کسی غیر از من نداند حرمت این میهمان را
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

دلت اومد منو تنها بذاری؟
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

سرم رفته از بس توی سر- صدا
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

خواب راحت ندارم بابایی
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زهرا (سلام الله علیها)

سلام بابا تو آسمونادنبالت بودم اما
موضوعحضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان