شب بود و گرد غم به رخ ماه مانده بود

شب بود و گرد غم به رخ ماه مانده بود
کنج دل شکسته ی او آه مانده بود
 
در سایه ی هجوم شب و عصر تشنگی
ابری به روی چهره ی یک ماه مانده بود
 
تا آن زمان که قافله ی دل برش رسید
ماننده یوسفی به دل چاه مانده بود
 
خورشید او میان خرابه طلوع کرد
تا لحظه ی غروب چه کوتاه مانده بود
 
منجی کشور دل آن زخم خورده بود
راسی که از تمامت یک شاه مانده بود
 
کابوس وار خاطره ی راه می گذشت
وقتی نشانه هایی از آن راه مانده بود
19
0
موضوعشهادت حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریز
شاعرمحمد بختیاری
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت