روضه‌ات را قصه‌ می‌گفتم برای دخترم

روضه‌ات را قصه‌ می‌گفتم برای دخترم
گریه کردم تا سحر با های‌های دخترم
 
گفتم از آب و غذا افتادی از روز دَهم
آنقدر کِز کرد، کم شد اشتهای دخترم
 
نیمه‌شب‌ها می‌پَرم از خواب تا ویرانه‌ات
با صدای گریه‌های بی‌صدای دخترم
 
با عروسک‌های زیرِ خیمه‌ی چادرسیاه
اشک می‌ریزیم پای روضه‌های دخترم
 
تا زمین می‌خورد می‌دیدم شبیه قصّه‌ات
اشک را در خنده‌های زخمِ پای دخترم
 
هیچ دختربچه‌ای را زود بی‌بابا نکن
گریه کردم بارها با این دعای دخترم
 
اشک‌هایش ریخت روی گنبدِ نقاشی‌اش
یک حرم زائر شدم در کربلای دخترم
 
روضه‌ات جاری‌ست در دنیای دختردارها
با تو حتماً دوستم دارد خدای دخترم
14
0
موضوعشهادت حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریز
شاعررضا قاسمی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت