خسته ام از بس که بوسیدم تو را از راه دور

خسته ام از بس که بوسیدم تو را از راه دور
قامت نیزه بلند و قلب دختر سوخته
 
بس که دیدم جای سنگی را روی پیشانی ات
اشک ، هم حتی درون دیده ی تر سوخته
 
 
سوختم اما نه به اندازه ی تو در تنور
حتم دارم صورت تو ده برابر سوخته
 
پشت عمه زینبم سنگر گرفتم بین دود
تا که من کمتر بسوزم جاش ، سنگر سوخته
 
آتش از بالای خیمه ریخت بر سرهای ما
چادر و پیراهن ما بعدِ معجر سوخته
 
گر مرتب نیست موهایم به من خرده مگیر 
علتش این است موهایم روی سر سوخته
 
بر روی خار مغیلان بارها خوردم زمین
آبله دارد کف پایم سراسر سوخته
 
عمه می گوید شبیه مادرت زهرا شدم
پشت در انگار دست و پای مادر سوخته
 
 
تا توانستند ما را هر کجا سوزانده اند
کربلا خیمه ، مدینه خانه و در سوخته
 
راستی بابا نگفتم بیشتر از من رباب
زیر نور آفتاب از داغ اصغر سوخته
6
0
موضوعشهادت حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | هجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | مصائب حضرت رباب
شاعرمهدی مقیمی
قالبقطعه
سبک پیشنهادیواحد,روضه
زبانفارسی

حاج حسین سیب سرخی
حاج سید رضا نریمانی
حاج حسین طاهری
حاج امیر کرمانشاهی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت