باز سر گشته و حیران شده ­ام

باز سر گشته و حیران شده ­ام
چه کنم سر به گریبان شده­ ام
مانده ام بی سر و سامان شده ­ام
شمعِ این شامِ غریبان شده ­ام
 
خاکِ غم سر نکنم پس چه کنم؟
گریه آخر نکنم پس چه کنم؟
 
پاره ای از جگرم بود که رفت
قوتِ بال و پرم بود که رفت
نفسم همسفرم بود که رفت
روضه ­ی آهِ حرم بود که رفت
 
رفتنش پاک زمین ­گیرم کرد
داغ شرمندگی اش پیرم کرد
 
به روی آینه ام چنگ زدند
تا که می خورد به او سنگ زدند
نعره بر دختر دلتنگ زدند
نوحه اش را دَف و آهنگ زدند
 
خنده ها بر تب و تابش کردند
جگرم بود ، کبابش کردند
 
با من از کوچه­ ی آشوب نگفت
همه ­ی واقعه را خوب نگفت
از یهودی که زدش چوب نگفت
با من از ساقِ لگدکوب نگفت
 
همگی را به حدِ کُشت زدند
چوب و سنگ و لگد و مشت زدند
 
کوهی از غم به سر و رویش ریخت
آنقدر ضعف به بازویش ریخت
آه ، بر دامنِ من مویش ریخت
روز و شب زخم به پهلویش ریخت
 
درد و داغش به تسلا نرسید
زخم­هایش به مداوا نرسید
 
قامتش مثلِ صنوبرها ، نه !
مانده از او به جز این پرها ، نه !
چهره اش رفته به دخترها ، نه !
سنِّ او رفته به مادرها ، نه !
 
دلِ افروخته اش کُشت مرا
دامنِ سوخته اش کُشت مرا
 
جگرم گشته کباب آب بریز
مُرد ، برخیز رباب آب بریز
نیست او را تب و تاب آب بریز
شده ام خانه خراب آب بریز
 
هستی خویش چه سان خاک کنم ؟
باید این قد کمان خاک کنم ؟
 
عاقبت با مَحَنش می کُشدم
خونِ کُنجِ دهنش می کُشدم
وَرَم زخمِ تنش می کُشدم
غسلِ با پیرهنش می کُشدم
 
غل و زنجیر تنش را چه کنم ؟
آه حالا کفنش را چه کنم ؟
 
ام کلثوم بیا خواهر من
گریه ها کن به غمش ناله بزن
کمک زینب در چنگ مَحَن
کُنج ویرانه برو قبر بکن
 
بینِ این شهر وفا دیگر نیست
قبری اندازه­ ی این دختر نیست
 
ریخت از ماتمِ او زهرا اشک
و خرابه شده یک دریا اشک
دختران ، همه سر تا پا اشک
به روی قبر رقیه با اشک
 
بنویسید که بابا آمد
مَنِوسِ ، دخترِ تنها آمد
25
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا | شهادت | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها) | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعلیرضا شریف
قالبمربع ترکیب
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت